یک سه شنبه یک کتاب
آگاهی و مسؤولیت
نویسنده: محمد محمدی ری شهری
نشر: دار الحدیث قم
تعداد صفحه: 120
هدف نویسنده از تألیف این اثر، آن بوده تا بر پایه منابع اسلامى، احساس مسئولیتى را که امروزه بیش از هر زمان دیگرى بدان نیازمندیم، در دلها زنده سازد. در کتاب حاضر، مؤلف کوشیده است تا به این پرسش اساسی پاسخ دهد که با توجه به عنایت ویژه ای که اسلام نسبت به «دانش » و «دانشمند» دارد و نیز از آن همه آیات و روایاتی که درشان علم و عالم آمده، تاجایی که امام صادق (ع) درتعبیری فرموده اند: «باید علم را ولو به قیمت ریختن خون ها و پیمودن اقیانوس ها فراگرفت. منظور کدام دانش و کدام دانشمند بوده است؟ حجت الاسلام ری شهری دراین پژوهش با تکیه بر منابع اصیل اسلامی و از منظر اسلام، پاسخ های متین و محکمی به پرسش پیش گفته داده و معتقد است: اسلام با تمامی ارزشی که برای علم و عالم و آگاهی قایل است، ارزش انسان را با معیار تعهد و مسئولیتی که آگاهی برای او ایجاد کرده می سنجد، نه با معیار علم و آگاهی او...»
کدام دانش؟ آگاهان بی مسئوولیت، و مسئوولیت آگاهان بخشی ازعناوین فهرست این اثرند.
کتاب « آگاهی و مسئولیت» نوشته آیت الله محمد محمدی ری شهری ، مباحث درس اخلاقی است که نگارنده پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای گروهی از طلاب علوم دینی مطرح کرده و تاکنون چندین نوبت تجدید چاپ شده است.
پیوند آگاهی و مسئولیت، مسئولیت آگاهان، آگاهان مسئولیت پذیر، آگاهان بی مسئولیت و پیام های جاویدان از جمله موضوعات مطرح شده در این کتاب است.
در بخش اول، معیار ارزش آگاهان، بررسى شده است. نویسنده معتقد است اسلام بیش از هر مکتبى، به واژه «آگاهى» اهمیت داده است و این یکى از امتیازهاى بزرگ این آیین آسمانى است که زیربناى آن را در ابعاد مختلف، تفکر، بینش و آگاهى تشکیل مىدهد و بر همین اساس، واژههاى بازگوکننده این واقعیت از قبیل: «علم»، «تعقل»، «تفکر» و «تفقه» در قرآن و روایات اسلامى، بیش از هر چیز دیگر، مورد توجه قرار گرفتهاند.
به باور وى، اسلام با تمام ارزشى که براى علم و آگاهى قائل است، ارزش انسان را با معیار تعهد و مسئولیتى که آگاهى براى او ایجاد کرده مىسنجد. اسلام براى آن علم و آگاهى ارزش قائل است که در مسیر مسئولیت قرار گیرد و آن دانشجو و دانشمندى را محترم مىشمارد که داراى حس مسئولیت باشد.
به نظر وى از دیدگاه اسلام، مسئولیت عالم، تنها اشتغال داشتن به سازندگى خویش نیست، بلکه او باید در سازندگى و رشد و تکامل جامعه هم سهیم باشد و تا آنجا که مىتواند، براى پیاده کردن منطق حق و عدالت و مبازره با هرگونه فساد و جنایت، اقدام کند. به اعتقاد وى، از همین روست که قرآن، تحصیل علوم اسلامى و یافتن بینش مذهبى را مقدمهاى براى سازندگى جامعه اسلامى مىداند.
نویسنده در این بخش از کتاب با مطرح کردن عناوینى همچون «وارثان پیامبران»، «مرزبان جامعه تشیع» و «دژهاى اسلام» براى عالمان و روایاتى که درباره برترى عالم بر عابد وارده شده است، بر این واقعیت تأکید مىکند که آگاهان جامعه اسلامى، بزرگترین مسئولیتهاى اجتماعى را بهعهده دارند و ارزش و عظمتى که اسلام براى این گروه قائل شده، در صورتى است که از عهده این مسئولیتها برآیند و ستایشهاى اسلام از دانشمندان قطعاً مربوط به آگاهان بىمسئولیت نیست.در بخش دوم، مطالبى پیرامون آگاهان بىمسئولیت مطرح شده است. نویسنده معتقد است اسلام نه تنها براى آگاهان بىمسئولیت اهمیتى قائل نیست، بلکه به شدت آنها را نکوهش کرده و با زشتترین تعبیرات و تشبیهات، از جمله تشبیه به سگ، درازگوشى که کتاب بر دوش دارد، بدترین مردم، زیانآورتر از ارتش یزید، حیوانى به شکل انسان و مانند آن پرده از واقعیت زیانبخش آنها برداشته و خطر وجود آنها را براى جامعه، بیان کرده است.
در روایاتى که در این بخش آمده، سختترین کیفرها، از آن دانشمندان بىمسئولیت دانسته شده است. در روایتى از امام صادق(ع) آمده است: «سختترین شکنجههاى دوزخ، براى دانشمندى است که از دانش خود بهره نگیرد.» در روایتى دیگر از پیامبر(ص) آمده است که بوى گند دانشمندى که به دانش خود عمل نمىکند، اهل دوزخ را آزار مىدهد و پشیمانترین و پرحسرتترین اهل جهنم، دانشمندى است که بندهاى را به سوى خدا بخواند و او این دعوت را بپذیرد و از خدا اطاعت کند و در نتیجه، خدا او را وارد بهشت سازد، ولى آن دانشمند را بر اثر عمل نکردن به مسئولیت خود، وارد جهنم گرداند.
در بخش سوم کتاب، دو پیام آموزنده مطرح شده است. پیام اول، مربوط به «محمد بن مسلم زهرى» است. او از علماى برجسته و از صاحبان فتوا در زمان امام چهارم(ع) است که دستگاه خلافت بنى امیه، حدود پنجاه سال، در اجراى سیاستهاى خود، از وجود او استفاده مىکرد. امام سجاد(ع) نامه بسیار جالب و آموزندهاى براى این عالم مزدور و خود فروخته دارد که در این بخش از کتاب، به قسمتهاى از آن اشاره شده است. فرازهایى از این دعا، بدین شرح مىباشند:
«... تو در شرایطى قرار گرفتهاى که هر کس تو را با آن وضع بشناسد، سزاوار است بر بدبختى تو ترحم کند. نعمتهاى خداوند، تو را از هر سو فرا گرفتهاند، زیرا که [خداوند] جسم تو را سالم و عمرت را طولانى نموده است و تو را با کتاب خویش، آشنا ساخته و با دادن بینش دینى و شناخت سنت پیامبرش، مسئولیتهاى فردى و اجتماعى را برایت روشن نموده است و راه عذر و بهانهجویى را بر تو بسته است. فکر کن فرداى قیامت خود را چگونه مىبینى...»
پیام دوم، سخنان گهربار امام حسین(ع) در یک سخنرانى آتشین در برابر گروهى از آگاهان و دانشمندان بىمسئولیت زمان خویش است که ابتدا، سرزنشهایى که خداوند از دانشمندان فاسد پیش از اسلام نموده را نقل مىکنند و پس از آن، اهمیت امر به معروف و نهى از منکر و نقاط ضعف زندگى آگاهان بىمسئولیت مسلمان را بیان نموده و راز انحطاط جامعه اسلامى و راه اصلاح آن را، توضیح مىدهند.
در بخش چهارم و پنجم، مسئولیت آگاهان بیان شده است. نویسنده، خودسازى را اولین مسئولیت مردم مسلمان، خصوصاً دانشمندان شمرده است زیرا معتقد است این امر، زیربنا و اساس تمام مسئولیتهاى دیگرى است که اسلام از یک مسلمان راستین خواسته تنها افراد خود ساختهاند که مىتوانند خدمتگذاران جامعه و سازنده دیگران باشند.
وى این امر را بدیهى مىداند که کسى که خود مبتلا به انواع آلودگىها و بیمارىهاى روانى و اخلاقى است، نمىتواند با فساد، آلودگىها و نابسامانىهاى جامعه خود، مبارزه کند؛ آنکه در اسارت هوسهاى گوناگون حیوانى به سر مىبرد، به طور حتم نمىتواند نجاتبخش جامعه از اسارتها و بردگىها در ابعاد مختلف باشد.
به باور وى، تمام فعالیتهاى حیات انسان، وابسته به ملکات و خصوصیات روانى و عادتهاى اوست و کردار انسان، آیینه و جلوهگاه صفات روحى او مىباشد و بر این اساس، با معالجه بیمارىهاى روانى، صفات زشت و عادتهاى ناپسند، کردار آدمى به طور کلى اصلاح مىگردد.
وى یکى از نقصهایى که جهان معاصر گرفتار آن مىباشد را این امر مىداند که مسئولین مىخواند بدون توجه به ریشه جرایم و جنایات، با وضع قوانین کیفرى و بالا بردن سطح کیفرها، با مفاسد فردى مبارزه کنند؛ در حالى که لازم است ریشه جنایت را در ابعاد مختلف پیدا کرد و آن را قطع نمود زیرا به نظر وى، بدون توجه به ریشه مفاسد، نتیجه قوانین کیفرى، بسیار محدود و ناقص است.
وى براى خودسازى، دو راه زیر را پیشنهاد و آنها را توضیح داده است:
1- معالجه تک تک صفات ناپسند: بدین صورت که هر خوى ناپسند را با ضد آن معالجه کرد؛ مثلاً کسى که مبتلا به بیمارى حسد است و این خوى زشت، او را وادار مىکند تا موجبات سلب آسایش دیگران را فراهم کند، لازم است مدتى خود را به کارهایى که موجب آسایش کسى مىشود که به او حسادت مىورزید، عادت دهد. نویسنده بر این روش، دو انتقاد وارد کرده است:
الف- براى توده مردم قابل عمل و پیاده کردن نیست.
ب- زمانى طولانى را به خود اختصاص مىدهد.
2- معالجه تمام صفات یکجا؛ که انتقادات مطرح شده در روش قبلى، در آن راهى ندارد.
آخرین بخش، در مورد لغزش آگاهان مىباشد. نویسنده بر این باور است که لغزش و انحراف کسانى که در جامعه به عنوان رهبر فکرى و عقیدتى و الگوى عمل شناخته شدهاند، تأثیر مستقیم و نقشى بزرگ در فساد و انحطاط آن جامعه دارد.
در انتهاى این بخش، جامعه مسلمانان از دیدگاه امام على(ع)، به چهار دسته زیر تقسیم شده است:
1- کسانى که تنها نداشتن قدرت و ثروت، مانع از فساد و جنایت آنهاست.
2- کسانى که با شمشیر برهنه به جان مردم مىافتند و آشکارا ستم مىکنند و به وسیله مأموران سواره و پیاده خویش، بر جامعه مسلط مىشوند و دین خود را از بین مىبرند تا از این رهگذر، بتوانند مال و ثروت دیگران را بربایند.
3- کسانى که دین خدا و مذهب را وسیلهاى براى زندگى قرار مىدهند و زندگى را وسیلهاى براى دیندارى نمىکنند.
4- کسانى که ناتوانى و حقارت و نداشتن وسیله براى ریاست طلبى، آنها را خانهنشین کرده است و با نام قناعت، خود را زیور مىدهند و با لباس اهل زهد، خویش را مىآرایند، در حالى که اهل زهد و قناعت نیستند، بلکه نمىفهمند که مفهوم حقیقى این دو کلمه چیست.