با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

«با دانشجو فراتر از درس کار کنید. با او ارتباط برقرار کنید؛ او را وادار به کار کنید و زمینه‌های تحقیقی را با او در میان بگذارید. مذاکره علمی بین استاد و دانشجو مطلب بسیار مهمّی است.» مقام معظم رهبری۱۳۸۱/۰۸/۲۲


قراری است بین اساتید و دانشجویان.
اینجا،محلی برای تفکر،تحقیق وتبادل نظرآزاد.
از ابتدای فلسفه تا اوج تربیت.
قرار ما اینجاست...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۱۹:۵۳ - Fatih Emlak
    teşekkür
  • ۳۰ آبان ۹۶، ۰۸:۰۴ - پوریا قلعه
    ممنون

گزارش جلسات گروه

چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ

بیست و هفتمین جلسه مطالعاتی گروه در سال95

با سلام

تاریخ و زمان جلسه: ساعت 8 تا 9 و 30 دقیقه روز سه شنبه 1۱/ 08/ 1395،

مکان جلسه: گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان.

موضوعات مورد بحث: مبحث دیالکتیک در اندیشه های فلسفی، فلسفه کانت و بحث تحلیل محتوای کیفی از منظر استقرایی و قیاسی. 

در بخش اول یعنی بررسی مبحث دیالکتیک در اندیشه های فلسفی تنها دیالکتیک از منظر افلاطون مورد بحث قرار گرفت. دیالکتیک از منظر افلاطون دقیقا برابر است با فلسفه، عشق به وصول حق مطلب در پژوهش، بی غرضی در جستجوی حقیقت، روش پرسش و پاسخ(میراث سقراطی)و ... دیالکتیک از مفاهیم بنیادین نظام فلسفی افلاطون است. و روشی است که از سقراط به ارث برده است و در طی پنجاه سال تغییراتی در محتوا و صورت ان به وجود آورده است. معنی لغوی دیالکتیک را  بحث، گفتگو، بحث از طریق پرسش و پاسخ، جدل، منطق احتمالات، استدلال بر پایه اصول عام، مباحثه، منازعه، احتجاج، مطلق سخن گفتن، زبان و طرز بیان می دانند. دیالکتیک در آثار افلاطون در چهار معنا به کار رفته است، در محاورات اولیه افلاطون دیالکتیک به همان معنای دیالکتیک سقراط به کار فته است، یعنی فن مباحثه از طریق پرسش و پاسخ. در محاورات میانی دیالکتیک عبارت است از: عمل بر فرضیات یا عمل مبتنی بر مفروضات، در معنای سوم دیالکتیک که در محاورات متاخر مانند فایدروس این روش را روش تقسیم می داند. معنای چهارم دیالکتیک در محاوره افلاطون بیان شده است و آن عبارت است از: تعلیم و تربیت حاکمان فیلسوف یا حاکمان حکیم که در نهایت به صورت اعلی که همان خیر است منتهی می شود. در محاوره جمهوری دیالکتیک تاج و زیر بنای همه علوم است. یعنی دیالکتیک علم به اصول و مبادی اولیه است. افلاطون معتقد است کسی که در راه دیالکتیک گام بر می دارد از حواس یاری نمی جوید بلکه تنها با نیروی خرد و با یاری جستن از مفهوم ها مجرد به هستی حقیقی هر چیز راه می یابد و ... بحث تکمیلی دیالکتیک از نظر افلاطون و دیگر فیلسوفان در جلسه آینده پیگیری خواهد شد.

همچنین در ادامه به بررسی فلسفه کانت نیز پرداخته شد. در بحث اخلاق، کانت به این جا می رسد که انجام عمل برای سود و زیان نمی تواند باشد و در حقیقت چنان عمل کن که عملت قانون شود و نه اینکه خودت ناقضش باشی. چون لازمه قانون اخلاقی شدن، عمل خود تو به قانونی که قرار داده ای. اینجاست که آن عمل اخلاقی تکلیف و قانون و عمومی یافته میشود. پس باید توجه داشت که از دیدگاه کانت، سعادت، جنت و... مبنای ارزش یافتن اخلاقیات نیست. برخی از افعال دارای ارج و برخی دیگر دارای بها هستند. یعنی هم عرض با خود معادلی در تحقق یافتن و ارزشگذاری ندارند. انسانیت و اخلاق بر اساس توضیحات ارائه شده، از جمله افعالی هستند که ارجمندند و نه بهامند و دارای معادل ارزشی. . آزادی مبنای اجرای عمل اخلاقی است و چگونه بودن آزادی جزء مباحثی است که فلسفه های مختلف به آن پرداخته و هنوز برای آن پاسخی پیدا نشده است ولی همین درگیر شدن در مسئله آزادی برای فلسفه ارزشمند است. در نقد خرد ناب عملی سیر وارونه ای نسبت به نقد خرد ناب نظری داریم و از اصل ها به مفهموم ها و سپس به حساسیت ها می رسیم. اخلاق و بنیاد اخلاقی ما را به قانون اخلاقی و تکلیف می رساند. از اصل های مهم و اساسی خرد ناب عملی خدا، نامیرندگی روان و آزادی است و به دلیل قدم گذاشتن در مرحله کاربردی کانت در خرد ناب عملی به خدا نزدیک تر شده است.

در بخش دوم روش تحقیق

در این جلسه به برسی مقاله " تحلیل محتوای کیفی از منظر رویکردهای قیاسی و استقرایی" نوشته شده توسط خانم منصوره تبریزی پرداختیم. در واقع روش تحلیل محتوا یکی از روش های تحقیقی است که از گذشته ای نسبتاً دور مورد استفاده قرار گرفته و امروزه در علوم اجتماعی و خارج از آن، کاربرد فراوانی یافته است. روش تحلیل محتوا بر این فرض بنا شده است که با تحلیل پیام های زبانی می توان به کشف معانی نو اولویت ها، نگرش ها، شیوه های درک و سازمان یافتگی جهان دست یافت و این روش، انعطاف پذیری بسیار بالایی دارد. این روش که عمدتاً برای فهم پیام های رسانه های به کار می رفت تحلیل نظام مند داده های متنی رسانه های جمعی، نظیر رادیو و روزنامه ها را مد نظر داشت. طی قرن گذشته، تعریف تحلیل محتوا، تکنیک های به کار رفته در آن و حوزه های بهره مند از آن، تغییرات فراوانی را شاهد بود ه اند.

روش تحلیل محتوا در آغاز عمدتاً بر کمیت تأکید داشت و به شمارش فراوانی حضور یک واحد تحلیلی، مانند یک واژه، یک اصطلاح و (در اشکال پیشرفته تر) یک مضمون در متن می پرداخت. به این شیوه ی تحلیل محتوا نقدهای زیادی وارد شد این انتقادات اگرچه صرفاً بعد نظری داشت و تکنیک های عملی برای انجام تحلیل محتوای کیفی ارائه نمی کرد، اما زمینه را برای تمرکز بیشتر محققان بعدی بر این روش فراهم آورد. روش های کمی و کیفی، صرفاً یک تمایز روش شناختی، یعنی انتخاب بین شیوه های نمونه گیری، جمع آوری و تحلیل داده ها نیست، بلکه تفاوت در بنیان های فکری  و فلسفی آنهاست که مرزهایی را میان این دو شیوه ترسیم کرده است. از آن جا که تحلیل محتوا به دنبال شناخت معانی مستتر در یک متن است، در شکل ساده ای از تحلیل محتوای کمی، تعدادی مقوله، از پیش تنظیم شده و با مراجعه به داده ها، نسبت به شمارش مواردی از متن که در آن مقوله خاص قرار می گیرند اقدام می شود. این شیوه تحقیق که به دنبال فهم محتوای آشکار پیام است عمدتاً در یک فرایند خطی دنبال می شود و مسیر مشخصی را از مرور نظریه تا ساخت مقوله، نمونه گیری، جمع آوری داده، تحلیل و تفسیر آن دنبال می کند. امروزه با استفاده از برنامه های رایانه ای، بسیاری از این اهداف، برآورده شده، و نقش محقق صرفاً به ساخت دستورالعمل تحقیق و تحلیل و تفسیر داده ها فروکاسته شده است. روش تحلیل محتوای کمی همچون سایر روش های تحقیق کمی، از بسیاری جهات مورد نقد واقع شده و زمینه را برای گسترش گرایش کیفی آن فراهم کرده است. برای نمونه، این روش با جدا کردن و شمارش اجزای متن، آن را از بدنه اصلی متن که در آن معنا یافته اند منفک می کند؛ در نتیجه، اجزای متن به شیوه ای مجزا و نه در ارتباط با یکدیگر مورد تحلیل قرار می گیرند. این در حالی است که از منظر بینش کیفی، شناخت واقعیت جز با درک آن به مثابه یک کل واحد و به هم پیوسته، ممکن نمی شود. همچنین فهم معانی مستتر در پیام ها تنها با گذر از سطح و با رسوخ به معانی پنهانی که در پس اجزای متن نهفته اند میسر خواهد شد. در نتیجه، جستجوی محتوای آشکار متن صرفاً شناختی سطحی از موضوع به دست خواهد داد. مسیر حرکت در تحلیل محتوای کیفی عمدتاً از متن به سمت بیرون کشیدن مقولات و سپس ایجاد مدل ها و نقشه های مفهومی است. از این رو، کاربرد بیشتر منطق استقرا در آن، پذیرفته شده است. متفاوت بودن عرصه های تحقیق محتوای کیفی و کمی، استفاده از تکنیک های نمونه گیری متفاوت، متفاوت بودن نتایج حاصلی دو تحقیق، سطح متفاوت انعطاف پذیری هر روش، و مهمتر از همه سطح سیطره دو منطق قیاس و استقرا بر تحقیق کمی و کیفی از تمایزات میان تحقیق کمی و کیفی است. با وجود تخصیص یافتن این ویژگی ها به دو طیف گسترده تحلیل محتوای کمی و کیفی، امروزه با گرایش های دیگری ذیل عنوان تحلیل محتوا مواجه می شویم که با هیچ یک از این دو، تطبیق کاملی نداشته و تمایز روش شناختی مشخصی از یکدیگر ندارند. توجه این پژوهش بر کاربرد استقرا و قیاس در تحلیل محتوای کیفی به عنوان دو منطق پژوهشی، در حقیقت جستجوی مسیری است که بتواند میان این روش های به ظاهر پراکنده پیوند برقرار کند؛ زیرا به نظر می رسد بیشتر این روش ها آگاهانه و یا ناآگاهانه، روش تحقیقی خود را بر یک یا تلفیقی از این دو منطق استوار کرده اند. در ادامه مقاله نگاه سریعی به معانی و اهمیت دو منطق استقرا  در تاریخ علم انجام شده است و سپس پژوهشگر به بررسی استقرا و قیاس در تحلیل محتوای کیفی پرداخته است. استفاده از رویکرد استقرایی که از آن با عنوان تحلیل محتوای متعارف هم نام برده شده است، بیشتر زمانی ضرورت می یابد که اطلاعات کافی درباره یک پدیده وجود ندارد و محقق می خواهد دانش زمینه ای لازم را در این خصوص فراهم کند. این شیوه تحلیل محتوا بیشتر به دنبال تقلیل اطلاعات و ارائه توصیفی دقیق پیرامون یک موضوع است. در این جا هدف تحقیق استقرایی، کمک به پدید آمدن یافته های تحقیق از طریق توجه به مضامین مسلط و متداول در داده هاست. تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی، دستیابی به اهداف پی آیند را دنبال می کند: تبدیل اطلاعات متنی گسترده به مطالب خلاصه و چکیده، و استخراج اصلی ترین مضامین موجود در آن - ایجاد ارتباط دقیق و روشن میان پرسش های تحقیقی و یافته های به دست آمده-ایجاد یک مدل یا نظریه پیرامون ساختار متن مورد مطالعه و یا کشف فرایندهایی که در متن مستتر است. نقد رهیافت استقرا در تحلیل محتوای کیفی یکی از بحث هایی است که می تواند تفوق استقرا بر تحلیل محتوا را به چالش بکشد پرسش از مرزهایی است که میان این روش و سایر روش ها با رویکرد مشابه کشیده می شود. تحلیل محتوای مبتنی بر قیاس، که برخی آن را "تحلیل محتوای هدایت شده" هم نامیده اند، همانند رویکرد قبلی کار خود را با آماده سازی اولیه برای تحقیق آغاز می کند، اما در مرحله سازماندهی، مسیر متفاوتی را در پیش می گیرد. استفاده از این رویکرد زمانی ضرورت می یابد که پیرامون موضوع تحقیق، دیدگاه های نظری گوناگونی وجود دارد، و هدف از انجام تحقیق، آزمون نظریه های پیشین و یا بسط آنها در یک زمینه متفاوت است. نظریه ها و ادبیات موجود در یک زمینه می تواند به پیش بینی متغیرها و روابط میان آنها کمک کند. از این رو، میتوان فرایند مطالعه را به شکلی ساخت یافته تر و با بهره گیری از این دیدگاه های پیشینی هدایت کرد. یکی از مهمترین نقدهایی که به رویکرد قیاسی در تحلیل محتوا وارد است، نظیر قیاس در دیگر روش ها، به محدود ماندن ذهن محقق در چارچوب اولیه، کمرنگ انگاشتن و یا نادیده گرفتن داده های متفاوت برخاسته از متن و همچنین احتمال تحمیل پیش فرض های ذهنی برخاسته از نظریه به داده ها مربوط می شود. همچنین کاربست این رویکرد به دلیل بالا بودن احتمال بی جوابی، یعنی نبود مصادیق مورد نظر در متن، با مشکلاتی روبه رو است. در انتهای این مقاله جا دارد از رویکرد تلفیقی دیگری نام ببریم که سعی دارد بر تمایز روش های کمی و کیفی فائق آید و آن، روش "تحلیل محتوای تجمعی" است در این روش همانند تحلیل محتوای کمی، محقق به شمارش کلمات، جمله ها و مفاهیم دست می زند، اما فرایند تحقیق در این جا متوقف نشده و به جای تمرکز بر فراوانی داده ها و ارائه تحلیل آماری از آن، محقق توجه خود را به استفاده از کلمات درهر بافت خاص معطوف می کند. دنبال کردن این هدف موجب می شود که همانند سایر تحقیقات کیفی، داده ها در بستر ظهورشان و در رابطه با سایر عوامل اثرگذار درک شوند. با تمرکز بر محتوای پنهان در تحلیل محتوای تجمعی، یافته های حاصل از شمارش داده ها با در نظر گرفتن عوامل گوناگونی تعدیل می شوند، از جمله این که: چه معانی پنهان و آشکاری در استفاده از هر لغت یا مفهوم خاص، مد نظر است؟ هر یک از لغات و مفاهیم در چه شرایطی به کار برده شده و یا نشده اند؟ رویکردهای تلفیقی در بسیاری از دیگر گرایش های تحلیل محتوا و در اشکال و سطوح گوناگون مشاهده می شود. توجه و تمرکز بر هر کدام از این گرایش ها می تواند به عنوان ابزار و شیوه مناسبی برای آموختن وجهی از کاربردهای تحلیل محتوا در تحقیقات به کار آید.

با تشکر از حضور دکتر نوروزی و سایر دوستاان

۹۵/۰۸/۱۲

نظرات  (۱)

دیالکتیک: 1 - روش بحث و مناظره . 2 - بحث ، جدل .(معین).

دیالکتیک: [ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) لفظی که بطور کلی بمعنی بررسی نقادانه مطابقت یک عقیده یا رأی است با حقیقت و در اصطلاح فلسفه بمعنای مختلف به کار رفته است . اصلا دیالکتیک بمعنی فن استدلال و احتجاج بوسیله ٔ سؤال و جواب بوده است و ارسطو اختراع آن را به زنون الئائی نسبت داده است ، اگرچه این روش احتجاج مخصوصاً به سقراط نسبت داده میشود. افلاطون دیالکتیک را به دو معنی به کار برده است ، یکی فن تعریف و تمیز مُثُل و دیگری علمی که ناظر است به روابط بین مُثُل درپرتو اصل واحد «خیر» که چون خورشیدی عالم حقایق را روشن میکند. ارسطو دیالکتیک را در مقابل براهین استدلالی علمی به استنتاج از آراء مقبوله تخصیص داده است .در طی قرون وسطی اصطلاح دیالکتیک به آنچه اکنون منطق خوانده میشود اطلاق میشد. در فلسفه ٔ جدید لفظ دیالکتیک در دو معنی مخصوص بکار رفته است کانت این لفظ را عنوان قسمتی از کتاب نقادی عقل مطلق خود قرار داده است که اشکالات مخصوص ناشی از استعمال اصول علم را در اموری (مانند نفس ، جهان و خدا) خارج از حد تجربه نقادی میکند. هگل روش منطقی فلسفه ٔ خود را دیالکتیک میخواند، و در این مورد این لفظ را به سلوک عقل ترجمه کرده اند. روش هگل را مارکس و انگلس در فلسفه ٔ مادی احتجاجی خود اقتباس کرده اند.(بخشی از دایرةالمعارف فارسی در لغت نامه دهخدا)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی