با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

«با دانشجو فراتر از درس کار کنید. با او ارتباط برقرار کنید؛ او را وادار به کار کنید و زمینه‌های تحقیقی را با او در میان بگذارید. مذاکره علمی بین استاد و دانشجو مطلب بسیار مهمّی است.» مقام معظم رهبری۱۳۸۱/۰۸/۲۲


قراری است بین اساتید و دانشجویان.
اینجا،محلی برای تفکر،تحقیق وتبادل نظرآزاد.
از ابتدای فلسفه تا اوج تربیت.
قرار ما اینجاست...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۱۹:۵۳ - Fatih Emlak
    teşekkür
  • ۳۰ آبان ۹۶، ۰۸:۰۴ - پوریا قلعه
    ممنون

برنامه جلسات گروه

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ق.ظ

با سلام

جلسه بعدی گروه روز سه شنبه 1395/04/22، ساعت 9 صبح در سایت دکترای گروه علوم تربیتی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان برگزار خواهد شد.

این جلسه در سه بخش خواهد بود: نکته تربیتی، تبیین اندیشه جان دیویی و ارائه بحث روش تحقیق.

برای بحث روش تحقیق نیز مقاله با موضوع روش کیفی با رویکرد شی یه و شانون مورد مطالعه قرار گیرد.

در ادامه به عنوان نمونه مقاله ای متناسب با موضوع روش تحقیق برای مطالعه علاقه مندان قرار داده خواهد شد.


حضور به موقع و توام با آمادگی شما را چشم انتظاریم.

۹۵/۰۴/۱۹

نظرات  (۲)

سلام.

چند وقت پیش یه خاطره خوبی با یکی از کارمندان دانشکده ( مسئول کتابخانه دانشکده که متاسفانه اسمشون را نمیدونم) داشتم که  خالی از لطف نیست شما هم بخونید:

تو ماه مبارک رمضان بود که برای تحویل کتاب امانتی که با کارت یکی از دوستانم از کتابخونه گرفته بودم، اومدم دانشکده و وارد کتابخونه شدم. کتاب را گذاشتم روی میز که بیام بیرون، خانم مسئول کتابخانه همینطور که داشتند با تلفن صحبت می کرد، به من اشاره کردند که بایستم. منم ایستادم گفتم احتمالا میخان برگشت کتاب را  با حضور خودمون بزنند. تا مکالمه شون با تلفن تموم شد، به همکارشون نگاه کردند و گفتند:

« آدامس مال این خانم بود! »

وقتی من با تعجب بهشون نگاه کردم، گفتند: « یادتون هست چند ماه پیش اومدین تعاونی برای خرید و من هم بودم موقع حساب کردن و...» اینها را که گفتند یادم اومد که بله، چند ماه پیش رفتم تعاونی برای همین جلسات با استاد یه پذیرایی بخرم، البته دوستان مجبورم کردند که برم شیرینی بخرم برای مناسبتی. خانم مسئول کتابخونه هم اونجا بودند و موقع حساب کردند پول خرد همراهشون نبود، بهشون گفتم من حساب میکنم براتون، که ظاهرا تصمیم گرفتند کارت بکشند و منم خرید خودما حساب کردم و اومدم بیرون.

گفتند: « بعد از خرید شما فروشنده اضافه پول شما را یه آدامس دادند که شما رفته بودید و من به فروشنده گفتم که معمولا شما را داخل کتابخونه می بینم و بهشون میدم.»

برام جالب بود که مسئول محترم کتابخانه این آدامس را تا قبل از همین روزی که رفتم خدمتشون برای تحویل کتاب، نگه داشته بودند و دیگه چون از رفتن من به کتابخونه ناامید شده بودن، آدامس را انداخته بودند بیرون. یعنی فکر کنم بیشتر از سه ماه آدامس را نگه داشتند!!!

برام امانتداری ایشون خیلی خیلی جالب بود، هر چند که آدامس اصلا ارزش این حرفها را  نداشت

خیلی جالبه که کسی که تو منصب امانتداری هست، خودش اینطور امانتداری کنه...

چون واقعا ذوق این رفتار را کردم ، تصمیم گرفتم اینجا بنویسم و برا خودم درس خوبی بود.

ان شالله که همگی امانتدارهای خوبی تو زندگی باشیم ...

از دوستان اگه کسی اسم مسئول کتابخونه را میدونند  یادآوری کنند. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی