با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

«با دانشجو فراتر از درس کار کنید. با او ارتباط برقرار کنید؛ او را وادار به کار کنید و زمینه‌های تحقیقی را با او در میان بگذارید. مذاکره علمی بین استاد و دانشجو مطلب بسیار مهمّی است.» مقام معظم رهبری۱۳۸۱/۰۸/۲۲


قراری است بین اساتید و دانشجویان.
اینجا،محلی برای تفکر،تحقیق وتبادل نظرآزاد.
از ابتدای فلسفه تا اوج تربیت.
قرار ما اینجاست...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۱۹:۵۳ - Fatih Emlak
    teşekkür
  • ۳۰ آبان ۹۶، ۰۸:۰۴ - پوریا قلعه
    ممنون

گزارش جلسات گروه

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۶ ب.ظ

یازدهمین جلسه گروه در سال95 

با سلام

جلسه این هفته در ساعت 8 تا 10روز سه شنبه 08/ 04/ 1395، در گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان با حضور دکتر نوروزی و خانم ها داوری، کریمی، یاسمن زهرا و ساجده رضوی زاده، در دو بخش نکات تربیتی قرآنی و یاسپرس برگزار شد.

بخش اول، پیروی بحث های تربیتی جلسات گذشته که با انذار و تبشیر شروع شد که گفته شد انسان نه باید رها شود که طغیان کند و نه باید بسیار سخت گرفت که پس روند. در پی این مبحث از ظرفیت هایی که لازم است صحبت شد و ویژگی صبوری به عنوان یکی از این ظرفیت ها مطرح شد و روزه نیز می تواند تمرینی برای صبور بودن باشد(جنگ هم می تواند زمینه ای برای سنجش صبوری باشد). این مواردی که گفته شد رو به شرایط بیرونی بود. در جلسه قبل در رابطه با درونیات بحث شد و این که هر کسی مسئول اعمال خویش است و نمی تواند کم کاری های خود را با شرایط بیرونی توجیه کند. و تمام مواردی که تا الان به آن اشاره شد باید درونی فرد شود. البته منکر تأثیر بیرونی نیستند ولی این تأثیر به اندازه درون نباید باشد و نمی تواند توجیهی برای کاستی های ما باشد. و اما در این جلسه بحث بر سر این بود که فرد باید عامل به گفته های خود باشد و اگر فرد به دیگران توصیه ای می کند خود مقدم تر است و باید حساب و کتاب خودش درست باشد و خود الگویی برای گفته و عمل صحیح باشد. خودسازی بر دیگرسازی مقدم تر است. ( هر کسی باید قاضی خویش باشد)

در بخش دوم به جمع بندی درباره یاسپرس پرداخته شد.

یاسپرس معتقد است که هیچ کدام از علوم انسان را کامل و به درستی مورد مطالعه قرار نمی دهد و انسان را به صورت کل درک نمی کنند و بینش حقیقی درباره انسان را از دست می دهند. انسان اساسا بیش از آن چیزی است که می تواند درباره خودش بداند. انسان مجهولی است که تا حدودی می توان آن را توصیف کرد، اما هرگز شناخته نمی شود. محور کلی فلسفه یاسپرس، روشنگری هستی است که نه علمی است و نه با شناخت منظم عقل میسر است، بلکه چیزی است یگانه. پیشرفتی که در مورد شناخت برای علوم دیگر قابل تصور است برای انسان غیرقابل تصور است. انسان پیچیده است و به خاطر همین پیچیدگی وی نمی توان معیار کلی برای سنجش و ارزیابی او ارائه داد. برای رسیدن به تعالی و خودشکوفایی باید با انسان های بزرگ برخورد داشته باشد. یاسپرس ویژگی هایی را برای ارتباط انسان برمی شمرد: ارتباط انسان فقط با همنوعش نیست، قابل تغییر و تحول است، ماهیت انسان بر خلاف حیوانات ارثی نیست و ارتباط برای انسان شرط کلی هستی است، انسان موجودی آزاد و خود تعالی بخش است و حیوانات فاقد این نیرو، انسان می تواند از ساحت نیازها و انگیزه های طبیعی فراتر رود.


یاسپرس با تفکیک وجوه حقیقت هم مشکل علوم را حل میکند و هم مشکل فلسفه را.وی معتقد است وجوه مختلفی برای حقیقت وجود دارد و حقیقت یک شکل ندارد و هروجه از حقیقت با معیاری خاص و در ساحتی خاص قابل دسترسی است. چون حقیقت همان وجود است  پس مانند وجود دارای وجوه متفاوت است، اشتباه بزرگی است که با کشف وجهی از وجوه حقیقت، وجوه دیگرآن را منکر شد. حقیقتی که علوم تجربی و فلسفه تجربی با روش خاص خود کشف میکنند،تنها یک وجه از حقیقت است نه تمام حقیقت. لذا انکار وجوه دیگر حقیقت که با روش حسی و تجربی آنها قابل دسترسی نیست، اشتباه است.عقلگرایان در باب معرفت معتقدند که علم حقیقی آن است که دارای شروط ضرورت،کلیت، ثبات، ازلیت و ابدیت باشد و تنها روش تحصیل علم، روش عقلی و ذهنی است.
یاسپرس میگوید حقیقتی که با این روش کشف میشود، حقیقت متعلق به ساحت آگاهی کلی است و تنها وجهی از وجه شش گانه حقیقت است در نتیجه، ناسیونالیست ها نباید وجوه دیگر حقیقت را که با روشی دیگر مثل حس و تجربه گرایی بدست می آید انکار کنند.


این که علوم و برخی از فلسفه ها در اثبات مابعدالطبیعه و ترانسندنس)خدا( عاجز هستندبه این علت است که این حقایق متعلق به ساحتی هستند که با روش علمی و فلسفی آن ها قابل کشف نیستند. ترانسندنس را فقط در ساحت هستی و با ایمان هستی آسا م یتوان کشف کردنه با حس تجربه یا عقل و ذهن. حقیقتی که در پراگماتیسم و پوزیتیویسم از آن بحث  یشود، متعلق به ساحت دازاین است؛ حقیقتی که راسیونالیست بیان میکند مربوط به ساحت عقل کلی است؛ حقیقتی که ایده آلیست هگل بیان م یدارد متعلق به ساحت ذهن است و حقیقتی را که اگزیستانسیالیسم بیان م یکند مربوط به ساحت هستی است. هر یک از این حقایق با روشی خاص کشف می شوند، هستی را نمی توان با مقولات ارسطویی یا روش علمی کشف کرد بلکه با مقولات آزادی و انتخاب می توان آن را بدست آورد. بنابراین حقیقت دارای وجوه متفاوت است و اشتباه بزرگی است که با کشف وجهی از وجوه حقیقت، وجوه دیگرآن را منکر شد.


کتاب آغاز و انجام تاریخ: یاسپرس این کتاب را در سه بخش تألیف کرده است. او سعی داشته تا با نگاهی نو و فلسفی به تاریخ و تحلیل آن بپردازد. در بخش اول به تاریخ جهان و آن چه در آن روی داده نظر دارد. بخش دوم آن در مورد تاریخ و زمان حال و نسبت آن چه در زمان حال روی می دهد با وقایع آینده است. بعبارتی وقایع زمان حال را رقم زننده وقایع آینده می داند. و بخش سوم به بررسی چیستی و معنی تاریخ نظر دارد.


یاسپرس از مقوله‌ای به نام «دورة محوری» سخن می‌گوید. از نظر او برای تعیین محور به طور کلی و یا در هر عصر و دوره‌ای از تاریخ جهان باید با استفاده از روش تجربی، تحول و رویدادی را یافت که از دیدگاه همگان نقشی تعیین کننده داشته باشد. این محور باید از این مشخصه برخوردار باشد که طلیعه ظهور انسانی نوین را بدهد و برای همه اقوام و ملل مبدأیی مشترک برای آگاهی تاریخی باشد. مطابق این طرح، تاریخ آدمی به سه بخش عمده تقسیم می شود: دوران اسطوره، دوره محوری و دوره پس از دوره محوری. به عقیده نویسنده کتاب، دوره محوری دورانی است که از حیث صورت بخشیدن به آدمیت، پربارترین دوره تاریخ است و حدود 500 پیش از میلاد یا دقیق‌تر، میان 800 و 200 پیش از میلاد است و هر چه پیش از آن روی داده، مقدمه ای برای آن بوده و هر چه پس از آن روی داده خود را به آن عطف می کند. از نظر یاسپرس، در دوره محور بزرگترین و ژرف‌ترین دگرگونی‌ها در مسیر تاریخ روی داد: در چین کنفوسیوس و لائوتسه به دنیا آمدند و همة شعبه‌های فلسفة چین پدیدار شدند، و موتی، چوانگ ـ تسه، لی ـ تسه، و متفکران بی‌شمار دیگر ‌اندیشه‌های خود را بیان کردند؛ در هندوستان اوپانیشادها به وجود آمد و بودا پیدا شد و در آنجا نیز مانند چین بستری جدید برای تفکر فلسفی و حتی شکاکیت، مادی‌گری، سوفسطائی‌گری و «نیست‌انگاری» پدید آمد؛ در ایران، زرتشت نظریة خود دربارة‌ نبرد خوب و بد را مطرح کرد و در فلسطین، پیامبرانی مانند الیاس، اشعیا، ارمیا و یشوعا برخاستند و از سرزمین یونان، هومر و فیلسوفانی چون پارمنیدس، هراکلیت و افلاطون و همچنین تراژدی‌پردازان بزرگ، توسیدید و ارشمیدوس قد برافراشتند. این جنبش‌های معنوی که این نام‌ها نمادی از عظمتشان هستند، طی این چند قرن در چین و هند و باختر زمین تقریباً به طور همزمان ظهور پیدا کردند، بی‌آنکه ارتباطی با یکدیگر داشته باشند.

۹۵/۰۴/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی