گزارش جلسات گروه
گزارش جلسه بیست و پنجم
جلسه بیست و پنجم در روز یکشنبه ساعت ۷:30 دقیقه در دانشگاه با حضور خانم ها منیره عابدی، عسگری، رضوی زاده، خاقانی و اسماعیلی شریف تشکیل شد.
در بخش نخست دکتر نوروزی حول محور جبهه حق و باطل صحبت کرد. کلیت حرف ایشان این بود که با توجه به اینکه کشوری اسلامی داریم شایسته است که جایگاه های اکتساب شده به حق باشند و از سوگیری های عاطفی، وابستگی های نسبی و سببی و... فاصله گرفته و سعی کنیم حقوق افراد شایسته پایمال نشود و افراد بدون شایستگی، تعهد و اعتقادات محکم به ناحق جایگاه نگیرند.
و در بخش دوم خانم عابدی و عسگری صحبت هایی حول کتاب نوارغنون بیکن ارائه دادند.
در آغاز ارغنون نو بیکن چهار بت یا خطای ذهنی را عنوان میدارد که موجب خطا و مانع پیشرفت است. این بتها سر راه مطالعهی طبیعت توسط آدمیان هستند. این بتها سفسطه یا خطاهای استدلال نیستند، بلکه تمایلات ناشایست ذهن بشرند. بت قبیله که حاکی از نقصان طبیعی ذهن است و تعمیمدهیهای بیمورد ما از این نقصان منشا میگیرد. بتهای غار که از تعلیم و تربیت ناشی میشوند و ذهن ما را چنان دربرگرفته و زندانی میکند که گویی در غار افلاطون است. بتهای بازار عبارتاند از الفاظی که بر تصور ما از اشیا حاکم است. زبان عامیانهای که با طبقهبندیهای پیشساخته خود از اشیا از مفهومسازی علمی جلوگیری میکند. به عنوان مثال در زبان الفاظی هستند که مصداقی در عالم خارج ندارند و یا دارای معانی مبهم و گنگی هستند. آخرین بت، بتهای تماشاخانه است که ناشی از جاذبهی نظریات فلسفی است مانند نظریات فلسفی ارسطو. در بیانی تمثیلی بیکن با رد نظریات فلسفی پیشینیان، عقلگرایان را به عنکبوتهایی تشبیه میکند که به طور پیوسته از مایهی درونی خود تار تنیده و پردهای سست و بیاساس میبافند. تجربهگرایان بهسان مورچههایی هستند که تنها به گردآوری بسنده میکنند، بی آنکه بهرهای از آن ببرند. به زعم بیکن، دانشمند واقعی چونان زنبور عسل-که از شهد گلها به نیروی درونی انگبین میسازد- با مشاهده و تجربه، به مدد نیروی تعقل علم را پدید میآورد. در کتاب ارغنون نو او بر مرکزیت روش تاکید کرده و بیان میدارد که دانش با تجربه آغاز شده، اما به وسیلهی روش جدید استقرای حذفی راهنمایی میشود. او با خردهگیری از روش ارسطو در علم، روش ارسطویی را پیشدستی بر طبیعت مینامید. ارسطوئیان از حس و اشیا جزئی آغاز میکردند، اما ناگهان به اصول کلی پریده و سعی در استنتاج نتایج بیشتری از آنها داشتند. در برابر آنها، بیکن روش خود را تفسیر طبیعت نامید. روشی که اگرچه از حس و اشیا جزیی میآغازید، اما با حرکتی دقیق و تدریجی به اصول کلی میرسید.
از دید بیکن علم سنتی دوران پیشین، با بهرهگیری از استقرای ارسطو، گویی تنها به مفاهیم مجرد پرداخته است، بی آنکه به خود طبیعت و اشیا بپردازد. به عقیدهی وی، استقرای ارسطویی در معنای منطقی آن نمیتواند حقیقت اشیا و موجودات را بر ما آشکار سازد، بلکه تنها به ایجاد هماهنگی و همبستگی میان پدیدههای ذهن ما بسنده میکند، حال آنکه هدف ما از تفسیر طبیعت این است که طبیعت بیرونی را با نظم و منطق، درونی کرده تا بتوانیم بر واقعیت بیرونی تاثیر گذاشته و بر آن چیره شویم.
انتقاد دیگر بیکن از استقرای ارسطویی به این مساله بازمیگردد که از دید بیکن، استقرای ارسطو، استقرای شمارشی ساده است. در عوض استقرای بیکن روندی حذفی دارد و از تجربههای منفی نیز بهره میجوید.
تحقیق علمی درست و هدایت شده از نگاه بیکن
چیزی نیست جز پیشرفتی تدریجی و قدم به قدم از قاعده به راس هرمی از احکام و قضایا.