گزارش جلسه بیست و چهارم
دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۹ ق.ظ
تاریخ:29/6/1394 یکشنبه.ساعت 7:30 تا 9
مکان : دانشکده علوم تربیتی دانشگاه اصفهان
با حضور خانمها: رجبی، رضوی زاده، منیره عابدی ، داوری، عسگری و شریف
قسمت اول: فلسفه غرب
موضوع: اندیشه های فرانسیس بیکن
منابع: ارغنون نو، تاریخ فلسفه راسل، سیر حکمت در اروپا
در این قسمت به معرفی فرانسیس بیکن و آرای تربیتی او پرداخته شد. فرانسیس بیکن معتقد بود که «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «بر طبیعت نمیتوان مسلط گشت مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم» و در رد اندیشه کلیسا چنین عنوان کرد که «اگر انسان ذهن خود را معطوف به ماده کند در حدود آن کار میکند و از حدود ماده تجاوز نمینماید». وی معتقد بود که ادراک ما از حقیقت تنها در همان حدی است که مشاهدات ما اجازه میدهد و «خارج از حیطه مشاهدات» نه تنها نمیتوانیم چیزی بدانیم، شاید اصولاً شایسته دانستن آن نباشیم. از نظر او ذهن مسئول یافتن روابط در ماده به وسیله مشاهده و تجربهاست و میان علم و عمل و مشاهده فرقی نیست. راهی که وی برای رسیدن به بصیرت و ادراک بهتر از جهان پیرامون پیشنهاد میکند چنین است: «با کسب دانش طبقهبندی ماده بر اساس ارزش و اعتبار آن، ذهن خود را از تزویر دور دار» .در این راستا او روش استقرایی را جایگزین روش قیاسی صرف و انتزاعی کرده و به دسته بندی علوم پرداخت.
در این جلسه علاوه بر روش تجربی و پوزیتیویستی بیکن، مهمترین دلالتهای تربیتی اندیشه او در معرفی بتهای چهار گانه اش عنوان شد. منظور بیکن از بتها،عادتهای بد فکر است که مردم را به اشتباه میاندازد. «اصنام و عقاید غلط که بالفعل فاهمه بشر را تسخیرکرده و در آن ریشه دواندهاند، نه تنها ذهن آدمی را طوری دگرگون میکنند که ورود حقیقت به آن دشوار میگردد، بلکه بعد از ورود هم موقعی که دست به احیای علوم میزنیم آنها باز اسباب زحمت ما خواهند شد مگر اینکه شخصی قبلاَ بر حذر و بیدار شود و در مقابل هجوم آنها مجهز گردد.» از این بُتها بیکن پنج نوع را میشمرد:
۱) بُتهای غار که سوابق ذهنی شخصی و وجه مشخص شخص فرد محقق است. بیکن میگوید بتهای غار اصنام انفرادی آدمیزاد است. هر آدمی گذشته از سهیم شدن در خطاهای مشترک بشری غار یا غرفه مخصوص خودش را دارد که نور طبیعت را منکسر میکند یا رنگ آن را میپراند یا در اثر سنخ روانی خاصش، معاشرتش با دیگران و یا کتابهایی که میخواند و آدمهایی که در زندگیاش اثر میگذراند یا حال و احوالی که در هر برهه خاص زمانی و مکانی بر اون مستولی است باعث میشود حقایق بیرونی را متاثر از این بتها ببیند و تفسیر کند. چنانکه به قول هراکلیتوس «مردم علوم را در عوالم کوچک خود مینگرند، نه در عالم بزرگ مشترک».
۲) بُتهای بازاری که از نظر بیکن موذیتر از همه هستند و مربوطند به جبر کلمات و دشواری مصون داشتن ذهن از تاثیر انها. بیکن معتقد است این بتها در نتیجه ارتباط و معاشرت با مردم به وجود میآیند چرا که کلمات به طور کلی خودشان را مطابق فهم عامه به اذهان تحمیل میکنند و انتخاب بد و نادرست کلمات به طرز حیرت آوری عقل را تاریک میکند.
3) بُتهای نمایشی/تئاتری که آنهایی هستند که طرز تفکرهای مقبول و مرسوم مربوط میشوند و از این جمله به طبع ارسطو و مدرسیان برای بیکن بیش از همه قابل ذکرند. بیکن بر این باور است که ذهن انسان به حکم طبیعت خودش میل داد در جهان بیش از آنچه واقعاً هست نظم و ترتیب بیابد و هرچند در طبیعت چیزهای منفرد و بیقرینه زیادی وجود دارد، ذهن میکوشد با تصور کردن اشیایی در موازات آنها نظمی ساختگی و جعلی بپروراند که افسانههایی بیش نیستند. بیکن معتقد است کلیه مذاهب فلسفی که به تقلید اتخاذ شدهاند نظیر بازیهایی است که بر صحنه نمایشخانه انجام میشود و از عالمی خبر میدهد که غیرواقعی و خود ساخته است.
۴)بُتهای قبیله، آن عادتهایی است که فطری ذهن بشر است. او میگوید عقل بشر مشتاق است تا به مراحل کلیترین قواعد بجهد تا در آنجا توقف و آرامش یابد و این اشتیاق راهزن علم و اندیشه است. «فاهمه بشر عبارت از نور خشکی نیست، بلکه اراده و عواطف در آن موثر است و در نتیجه این آمیزش است که علومی به وجود میآید که میتوان آنها را علوم استحسانی نامید. زیرا آدمی به چیزی به آسانی باور میکند که میل دارد آن چیز صحیح باشد و روی همین اصل مسائل غامض را به علت نداشتن حوصله کنجکاوی و مطالب جدی را به علت اینکه دایره امید را تنگ میکند و امور عمیق طبیعت را به علت اینکه با خرافات نمیسازد و نور تجربه را به علت اینکه با حکم غرور جور در نمیآید رد میکند. میترسد بگویند با مطالب متوسط و گذران که مقبولیت عامه ندارد استغال میورزد و این احتیاط نتیجه اهمیت دادن به معتقدات عامه است» (همان، ۴۹)
۵)بُتهای مکاتب که عبارتند از این گمان که فلان قانون کور (مثلا قیاس) میتواند در تحقیق جای قضاوت را بگیرد. «باید اشخاص فهمیم را از یک بیاعتدالی دیگر فلاسفه نیز برحذر داشت که دستگاههای فلسفی در آن بتهای دیگری میسازد و آنها را حفظ میکند و راهی برای بیرون شدن آنها نمیگذارد. این بیاعتدالی بر دو نوع است. اولی در آن مشهود است که زود تصمیم میگیرند و علوم جزمی و تحکمی میسازند و دیگر آنانی هستند که در علم شبه دارند و حصول آن را انکار میکنند. پس یک نوع تحقیق آواره به راه میاندازند که ما را به جایی نمیرساند و از این دو روش اولی فاهمه را اسیر و دومی ضعیف میکند...»( جای توجه است عده ای، بتهای بیکن را چهار دسته دانسته و بتهای مکاتب را نیز ذیل بتهای نمایشی عنوان میکنند.)
قسمت دوم: آزاد
تربیت شهروند جهانی (و چالشها و فرصتهای آن برای تربیت دینی )
در این قسمت به چیستی و چگونگی شهر وند جهانی و نسبت آن با دین و تربیت دینی پرداخته شد. جهانی شدن و شهروند جهانی ای که امروزه در دنیا مطرح میشود بیشتر گونه ای آمریکایی و غربی شدن است که در بسیاری از موارد در تضاد با فرهنگ و عقاید هر کشور و مردم آن قرار میگیرد. اسلام نیز دعوی جهانی شدن در قالب تشکیل امت واحده را دارد .ولی از لحاظ، مبنا، روش و محتوا بسیار با جهانی شدن فعلی در تضاد است.
۹۴/۰۶/۳۰