با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

«با دانشجو فراتر از درس کار کنید. با او ارتباط برقرار کنید؛ او را وادار به کار کنید و زمینه‌های تحقیقی را با او در میان بگذارید. مذاکره علمی بین استاد و دانشجو مطلب بسیار مهمّی است.» مقام معظم رهبری۱۳۸۱/۰۸/۲۲


قراری است بین اساتید و دانشجویان.
اینجا،محلی برای تفکر،تحقیق وتبادل نظرآزاد.
از ابتدای فلسفه تا اوج تربیت.
قرار ما اینجاست...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۱۹:۵۳ - Fatih Emlak
    teşekkür
  • ۳۰ آبان ۹۶، ۰۸:۰۴ - پوریا قلعه
    ممنون

برنامه گروه در پنجشنبه 10 اردیبهشت

دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ب.ظ

برنامه مطالعاتی  :

1- ادامه تاریخ فلسفه غرب : سوفسطاییان ...

2- مروری بر روش پژوهش پاراکمی


- طبق توصیه استاد، جهت مطالعه به دوره آثار افلاطون مراجعه شود و  در مورد شیوه تربیتی سوفسطاییان  هم تامل شود. 

- دوستانی که به کتاب دوره  آثار افلاطون دسترسی ندارند، می توانند جهت مطالعه به کتابخانه دیجیتال نور رجوع نمایند، مکالمه سقراط با پروتاگوراس و گرگیاس که دو نفر از سوفسطاییان معروف بودند در جلد یک دوره آثار می باشد.



۹۴/۰۲/۰۷

نظرات  (۲۱)

جمعی از سوفسطاییان هستند که منکر همه چیزند و در تمام امور، حتی در وجود خود و در شک های خود شک می کنند! فلاسفه بزرگ می گویند: در مقابل  سوفسطایی هیچ استدلالی کاربرد ندارد؛ چون هر دلیلی برای او اقامه شود مورد شک و تردید قرار می گیرد، به این جهت، تنها پاسخ سوفسطایی این است که او را نزدیک خرمنی از آتش ببریم و به او بگوییم: آتش وجود ندارد و حرارت، خیالی بیش نیست! سوختن مشکوک است! در سوزانیدن شک داریم! سپس این سوفسطایی را به طرف آتش ببریم، سوفسطایی عقب می آید و کم کم اعتراف می کند که آتشی وجود دارد و حرارتی هست و آتش می سوزاند و به تدریج این سوفسطایی تبدیل به یک فرد واقع گرا می شود.بنابراین برای انسان های لجوج متعصب، جز عذاب الهی راه دیگری که افکار آنها را بیدار کند وجود ندارد.                        مکارم شیرازی،مثالهای زیبای قرآن،ص 152،چ 82

سلام
بعضیای دیگه یه عقاید نسبتاً مثبتی به سمت سوفسطاییان ارائه میدند که خیلی جالبه. ادامه حرفم رو قسمت باشه حضوری میگم یا یه بار میذارم وب. چون سال سه سال پیش خوندم فکر کنم باید برم کتابا و جزوه هاییم که این نظریات شاز رو داره رو پیدا کنم.
یه سؤال: مجموعه آثار افلاطون قراره به مخاطبش اطلاعات راجع به سوفسطاییها بده یا سقراط؟ چون میدونیم که افلاطون به احتمال زیاد در شیوه دیالکتیک خودش، حرفهاش رو صرفاً جهت احترام به نام استادش از زبون اون نوشته.
اون نظرات شاز در حد بازگویی در جلسات نیست میخونم اگه چیزی توش دراومد میذارم.
شاز یا شاذ؟ به قول انگلیسیا Aberrant
سلام استاد
دیشب پی به اشتباهم بردم اما دیگه نمیشد کاری کرد. همرشته ایام بفهمند، مدرکم تنزل داده میشه تا اول ابتدایی چون 1: واژه عربی به کار میبرم که معادلای مناسبی هم داره و 2: به املای اونم توجه ندارم.
دیگه تکرار نمیشه.
سلام.
اصغر دادبه (کتاب کلیات فلسفه) معتقده که شک گرا به معنی واقعی کلمه وجود نداره. چون با شک به همه چیز زندگی عملی غیرممکنه. از طرفی اونا نمی تونن به شک خودشون شک کنن. یعنی اگه همه چیز مورد شک باشه این جمله هم که همه چیز مورد شکه، مورد شکه! 
این جا میشه به نظر دکارت رسید: شک می کنم پس هستم.
سایتی قابل توجه برای دانلود اکثر کتابهای لاتین به صورت کامل و رایگان
http://bookfi.org/

سلام دوستان.روزتون به خیر.
خانم رجبی فکر نکنم تفکر سوفسطائی منکر همه چیز باشد،در واقع آنها منکر حقیقتند.اینکه حقیقت واحدی وجود داشته باش.
در واقع یک سوفیست در قدم اول در همه چیز را شک کرده و هر شناختی را منکر میشود؛ ولی در قدم بعدی به همه اعتبار میدهد و همه را درست میداند.در واقع همه معتبرند و همه معتبر نیستند.
در میان این همه حقیقت معیار داوری منفعت من است.

من نمیتوانم در شک کردن خود شک کنم!
این جمله انگار بیشتر یک دور است تا یک استدلال فلسفی.
چرا نمیشه در شک کردن شک کرد.وقتی آدمی شک میکند یعنی نمیداند هست یا نیست.و علاوه بر این خیلی وقتها آدمی شک میکند که آیا واقعا شک دارد یا نه،شک میکند یا نه.
درباره سوفیسم و شروع فلسفه یونان:
تاریخ یونان از آنجا آغاز میشود که سعی در مقابله با جریانی به نام سوفیسم دارد که حقایق خارجی را انکار مینموده و وجود اشیا در خارج را توهم فرد میدانستند. ظاهراً سوفیستها قصد گفتن چیزی دیگر را داشته اند. آنها میخواستند بگویند: حقیقت غیر از این چیزی است که ما میبینیم و ظاهر اشیا همه حقیقت اشیا نیست بلکه چیز دیگری است. این تفکر به ناگاه با سرکوبی شدیدی از سوی متفکران یونانی روبرو شد که اولین آنها سقراط بود.
ما جریان سوفیسم را تنها از زبان متفکران یونانی شنیده ایم و متأسفانه از خود آنها چیزی در دست نیست تا قضاوتی منصفانه و همه جانبه داشته باشیم. به نظر می آید که قضاوتهای یونانیان در مورد سوفیسم قضاوتی افراطی و دور از واقعیت است، هر چند ممکن است جریانی تندرو از سوفیسم وجود داشته باشد که باعث شده تمام سوفیستها با یک چوب رانده شوند.
فلسفه یونان نتیجه جدا شدن بشر از حضور او در یافتن حقیقت است. از این به بعد بشر نیت کرده تا حقیقت را از طریق انتزاع کردن [و نه حضور عینی] بفهمد و از آنجا که حقیقت و وجود هرگز قابل انتزاع نیست، او برای همیشه خود را از دیدن و یافتن حقیقت محروم نمود و کثرت نگر شد و نامحدود و بی نهایت را رها کرد...
سلام.
نظر من در مقام بیان استدلال نبود،برام جالب بود که از بحث سوفسطاییان در زمینه ها ی مختلف استفاده شده است، اما با تعبیرها و تفاسیر مختلف. حتی شاعران هم در اشعار خودشون استفاده کردند. که البته دوستانی که ادبیات خوندن، بهتر میدونن و ما وارد حوزه تخصصی اونها نمیشیم.
خانم عسگری این جملتون که «در شک کردن هم می شود شک کرد» یعنی در همه چیز شک کردن، پس شک کردنش قطعی هست و شکی درش نیست.
درسته؟
اگه واقعا شک دارید می تونیم بریم در کنار خرمنی از آتش ادامه بحث را بدیم!
درباره سقراط:
تاریخ نشان داده است که هر تفکر و تمدنی با زیر سؤال رفتن و شکاکیت رو به زوال رفته است. سقراط با همین شیوه شک و پرسش توجه همه را از سوفیسم به طرف خود جلب نمود. او به ما یاد داد که هر چیزی که در قالب حد و رسم نیاید قابل شناخت نیست و این مقدمه ای برای جدا شدن از بی نهایت های بدون حد بود که بشر دیگر امکان یافتن آنها را نداشت. عقل سقراطی عقل فاصله گرفته از شهود است... البته فلاسفه اسلامی بعدها سعی کردند تا به اصلاح تفکرات فلاسفه یونان و استفاده از آنها بپردازند.
***
قضاوتی ندارم. متن از کتابچه ای هستش که در یکی از مدارس علمیه اصفهان نشر یافته و در مراکز دیگه هم تدریس شده. در منابع و مأخذ هم نکته ای هستش که خیلی توجهم رو به خودش جلب کرده: مددپور، زرشناس، داوری، نصر، طاهرزاده و...
دنبال ارجاعای درجه اول به متن اصلی نظریات فلاسفه یونان درش بودم که بی نتیجه بود.
شما لطف دارید.به خرمن و آتش نیازی نیست.ما آتش ندیده سوخته ایم.حرف من راجع به شیوه استدلال دکارت بود.
راستش این جمله را از یکی از اساتید شنیدم به نظر خودم هم بیراه نبود که این جمله دکارت نوعی مغالطه است.
تا حالا برای من پیش آمده که در شکی،شک کنم.اینکه واقعا شک دارم یا گرفتار خیال و تشویش ذهنم.یعنی در عین شک زمزمه ای از یقین هم هست در وجودم.
علاوه بر این،راسل در کتاب مسائل فلسفی نقدی دارد بر دکارت مبنی بر اینکه: از کجا معلوم من انیدشنده یا شکاک،همان منی باشد که هست.
سلام انتظار میره که دوستان دقیق تر و مستندتر بحث کنند تا ابهامات برطرف بشه و اطلاعات نادرست و نادقیق اشکار بشه. اگه تو هر بحث یه محور بحث باشه خوب خیلی بهتر و شفاف تر خواهد بود. بحث سوفیست بعد بحث شک دکارت البته همراه با حاشیه هایی؟!؟
سلام.بله استاد حق با شماست.اگر از دکارت گفتم برای این بود که داشتم فکر میکردم: چگونه دکارن توانست در شک روشی خود به جوابی برسد ولی با همان استدلال نمیشود با سوفسطائیان مواجه شد.میدانم که شک در یکی روشی و در دیگری هستی شناسانه است ولی در هر دو محور شک هست.
چشم از این به بعد بیشتر دقت میکتم که بلند فکر نکنم.
و فکر منسجم تری داشته باشم
سلام خانم عسگری. بلند فکر نکردن، یعنی چی؟ کوتاه فکر کردن!

طیفی از سوفسطاییان اهل شک بودند نه همه آنها.
 اما اکثرا به روش  سفسطه و مغالطه در سخنوری معروف شدند.
اینکه استاد گفتند در مورد روش تربیتی سوفسطاییان فکر کنید.
شاید منظورشون تربیت سیاسی بوده!

سلام بر دوستان اهل شک و یقین که البته شکشان مقدمه یقین است اگر پلی برای رسیدن به حقیقت مطلق بشود و سلام بر مباحثه کنندگان در آتش یقین و سوخته های راه علم. یه بحثی هست توی عرفان به نام یقین که دارای سه سطحِ علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین هستش خیلی با این بحثهای آتش نزدیکه اتفاقاً برای جا افتادن بحث هم همیشه از مثال آتش استفاده میشود.
بعضی از دوستان بدون دلیل محکم سعی کردند پای سوفیسم را به عرفان و شهود باز کنند. برای استدلالهایشان هم منبع موثقی ندارند جز منتقدینی که بعضاً شعاری مسلکند و افراطی.
عرفان و شهود هیچگاه به نسبی گرایی و شک رهنمون نمشود و کسی که به ساحت حق حضور یابد، نیازی به قیل و قال و ترس از تزلزل مکتبش ندارد تا بخواهد برای حفظ خود دیگرانی چون سقراط را نابود کند. عرفان حقیقی هیچگاه عقل فلسفی را نفی نمیکند و تا مراحلی از آن برای نیل به مقصود استفاده مینماید. بعد از آن هم هرگز عقل فلسفی نادیده انگاشته نمیشود.
اینکه سوفیسم را نشناسیم و ندانیم که تفکر انسانها در زمان یونان باستان در چه سطحی بوده و بگوییم سوفیستها از پیامبران دوران باستان هم پخته تر بودند، گزاف است.
*
اینها رو زمانی در کنار کتب و جزواتی مثل"تاریخ به حجاب رفتن حق" و... نوشته بودم.
روش سوفیست ها تجربی واستقرایی بوده .انها اهل دایره المعارف ودانشمندانی بودند که درصدد گرد آوردن اندوخته های وسیع از مشاهدات وامور جزئی بودند.آنهابه حقایق عینی توجه نداشتند وهدفشان عملی بوده نه نظری .هدف آنها تعلیم هنر زندگی ونظارت وتنظیم آن بوده وفن جدل وخطابه را آموزش می دادندومعتقد بودند با مهارت یافتن در خطابه وجدل می توان هرادعا ونظری را ثابت کرد .
سقراط سوفیست ها را شیادانی میدونسته که فقط به دنبال منفعت خود هستند نه حقیقت وفضیلت..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی