نویسنده: سید مهدی میرهادی
دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان
الف) مقدمه وخلاصه تاریخی:
معروف ترین انقلاب قرن هجدهم، انقلاب فرانسه (1789) بوده که سیری پر فراز و
نشیب داشته است . این انقلاب ملهم از آرا
وعقاید عصر روشنگری و بویژه اندیشه های لاک ، ولتر و بخصوص روسو بوده است . انقلاب
فرانسه به دلیل ابعاد، نحوه بروز ومراحلی که طی کرده است ونیز میزان تاثیر گذاری
بر جهان پس از خود، بزرگترین رویداد
سیاسی عصر جدید و مدرنیته نام گرفته است . (زرشناس ،1387،ص91)
در سال 1789 لویی شانزدهم با بحرانی اقتصادی مواجه شد .این امر او را مجبور
کرد تا مجلس عمومی را احیا کند .این مجلس ، مجلسی ملی بود که سه قشر جامعه فرانسه
یعنی روحانیون ، اشراف ومردم عادی در آن حضور داشتند. بحث و مشاجره در باره این که
اداره این مجلس چگونه باید باشد ، آشوبی عمومی بدنبال آورد که سرانجام منجر به یک
حرکت انقلابی شد. عوام از حکومت جدا شدند ومجلس خود را تشکیل دادند .
در چهاردهم ژوئیه 1789 مردم پاریس به زندان باستیل یورش بردند و آنرا تسخیر
کردند . در پایان ماه اوت، بساط امتیازات فئودالی و اشرافی فرانسه جمع شده و
اعلامیه حقوق بشر وشهروند به قانون تبدیل شد. این اعلامیه ،حقوق طبیعی انسان یعنی
آزادی، مالکیت و امنیت را مقدس وغیر قابل سلب اعلام کرد.
این اعلامیه به آرمان ها ی عصر روشنگری اشاره می کرد و آن ها را به همه
جهان عرضه می داشت. در مدت ده سال آینده
،انقلاب با تحرکات شدید خود فرانسه را به چالش وعذاب افکند ونیز مجبور شد تا در برابر حملات سایر قسمت های اروپا از خود
دفاع کند . ناپلئون در سال 1799 به قدرت رسید و این بدان معنی بود که انقلاب
وهمچنین میراث تغییر ماهیت داده عصر روشنگری به فرجامی ناخوشایند انجامیده
است.(اسپنسر،1391، ص167)
با موفقیت انقلاب فرانسه، سرمایه داران فرانسوی موفق به در دست گرفتن قدرت
سیاسی شدند و بر پایه ایده های لیبرال – سرمایه دارانه ای نظیر
حکومت پارلمانی، حقوق بشر ومفهوم لیبرالی آزادی، ضمن حذف گمرکات و موانع فئودالی که
مانع بسط تجارت و صنعت بورژوایی در فرانسه می گردید، فضا را بر پایه یک رژیم مدرنیست
سکولار، برای انباشت گسترده سرمایه توسط کاپیتالیست های فرانسوی ونیز پیشبرد منافع
تجاوزکارانه وتوسعه طلبانه طبقه سرمایه داری فرانسه در قالب جنگ های ناپلئونی
فراهم ساخت . پس از پیروزی انقلاب فرانسه و به قدرت رسیدن بورژواها وحذف اشراف،
مبارزات اعتراضی مردمی توسط اقشار فرودست علیه سرمایه داران حاکم آغاز گردید که
توسط نیروهای نظامی جمهوری فرانسه وبعدها امپراطوری ناپلئونی سرکوب شد. (زرشناس ،
1387، ص91)
در جریان انقلاب فرانسه ،رهبری با سرمایه داران وبازرگانانی بود که ایده
های عصر روشنگری را در سر داشتند وتحت شعار برابری، خواهان حقوق برابر با اشراف
ولغو امتیازات ویژه فئودالی بودند .سرمایه داری ذیل شعار محدود شدن قدرت
سلطنت،گسترش نفوذ صاحبان سرمایه (بازرگانان، رباخواران، صاحبان صنایع)را طلب می
کرد وتوده های مردم که اکثرا از دهقانان فقیر وپیشه ورزان خرده پا وگروه کم جمعیت
کارگران صنایع تشکیل می شد ،در آرزوی لغو مالیات های فئودالی وعشریه های اجباری به
کلیسا بودند .
جان لاک ،مونتسکیو ، ولتر، و روسو مهمترین اندیشمندانی بوده اند که مبانی
نظری انقلاب فرانسه را به آن ها منتسب می نمایند . از این میان لاک و مونتسکیو
عمدتا مبانی نظری سیاسی و لیبرالیسم، ولتر مبانی تساهل، تسامح و سکولاریسم و روسو
مبانی اجتماعی وتربیتی را تدوین نموده اند .