معرفی مقاله
نقد دیدگاه پدیدارشناسی در برنامه درسی
با شاخصهای مبانی فلسفی تربیت اسلامی
سید علی خالقی نژاد، حسن ملکی
نشریه علمی پژوهشی "پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی"
سال بیست و دوم، دوره جدید، شماره 24 ، پاییز 1393
تعداد صفحه: 25
این مطالعه با استفاده از روش اسنادی تحلیلی و با هدف نقد مبانی فلسفه پدیدارشناسی در برنامه درسی بر اساس شاخصهای مبانی فلسفی تربیت اسلامی صورت گرفته است. فرضیه های فلسفی به این دلیل که تعیین کننده جهتگیری نظام تعلیم و تربیت است، نقش اثرگذاری در تنظیم برنامه درسی یادگیرندگان در هر کشوری ایفا می کنند. یافته های این پژوهش بیان گر این است که جهت گیری دیدگاه پدیدارشناسی در مبانی فلسفی هستی شناختی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی دارای تفاوتهای زیاد و شباهتهای اندک با مبانی فلسفی تربیت اسلامی است. این دیدگاه در بعد هستی شناختی با رد وجود حقیقت کلی و محدود کردن حقیقت به آنچه شخص ادراک میکند با نگاه اسلامی، که در آن هستی متعلق به حقیقت کلی فرض میشود، تضاد کاملی دارد. در بعد معرفت شناسی نیز تأکید پدیدارشناسان بر شهود به عنوان ابزار قوی و به نوعی تنها ابزار دستیابی به ذات و درون هر چیزی و جایگاه ناچیز عقل در آن برای ادراک حقیقت از مواردی است که با جهتگیری تربیت اسلامی به معرفت متفاوت است. در نگاه تربیت اسلامی در بعد معرفتشناختی، اگر چه شهود به عنوان ابزار دستیابی به حقیقت به رسمیت شناخته شده و در میان فیلسوفان بزرگ ایرانی از قبیل ملاصدرا و سهروردی در قالب علم حضوری مورد کاوش فراوان قرار گرفته است در نگاه اسلامی شهود به عنوان یکی از ابزارهای دستیابی به معرفت پذیرفته شده است و به عنوان ادراکی بیواسطه از چیزی برای دستیابی و اتصال وجود آن به حقیقت هستی مورد تأیید قرار میگیرد. علاوه براین عقل، در بعد معرفت شناسی از جایگاه ویژه ای برای دستیابی به شناخت در تربیت اسلامی برخوردار است.
رویکرد پدیدارشناسی در بعد انسانشناسی، مشخص نبودن جایگاه انسان در هستی، محدود کردن جهان انسان به عالم تجربه و عدم تبیین ماهیت انسان از تمایزات این رویکرد فلسفی با مبنای انسانشناسی تربیت اسلامی به شمار میآید؛ تربیتی که در آن هستی و هر چه در آن برای انسان خلق شده و حاکمیت بر هستی از سوی خداوند بر انسان واگذار شده، و از وجود بعد الهی تحت عنوان روح در انسان سخن گفته شده است. در نهایت در بعد ارزش شناسی نیز نقش پررنگ انسان در تعیین اینکه چه چیزی خوب است، چه چیزی خوب نیست، چه چیزی کجا خو ب است و چه چیزی کجا خوب نیست در نگاه پدیدارشناسی از تضاد با مبانی ارزش شناسی تربیت اسلامی برخوردار است که در آن بر ثبات و مطلق بودن ارزشهای الهی از قبیل عدالت، صداقت، انسانیت و غیره در همه موقعیتها تأکید شده و نقش انسان در تعیین ارزشها محدود است.
عدم اعتقاد به حقیقت و تبیین علت و معلول، تمرکز بر شهود به عنوان ابزار رسیدن به آگاهی و ذات هرچیزی، تأکید بر رابطه انحلال ناپذیر انسان با هستی و ماهیت ترکیبی جسم و روح انسان در انسان شناسی و تکیه بر شخصی، نسبی و وابسته به موقعیت بودن ارزشهای استوار در مبانی فلسفی پدیدارشناسی، جامعیت لازم برای تربیت انسان معنوی متناسب با بافت جامعه ایرانی را ندارد، اگرچه اندیشیدن در باره نگاه فیلسوفان پدیدارشناس یا فیلسوفان سایر دیدگاههای فلسفی به مبانی فلسفی تعلیم و تربیت میتواند به ما در فهم اندیشه های زیرین این دیدگاهها و در نهایت هدایت پژوهشگران ایرانی بر رسیدن به نگاه همهجانبه به مسئله تعلیم و تربیت و رسیدن به نظریه اسلامی جامع در تعلیم و تربیت مفید واقع شود.
در مجموع این مقاله بر آن است: نقد مبانی فلسفی پدیدارشناسی از دیدگاه مبانی فلسفی تربیت اسلامی نشان میدهد که تأکید و تمرکز پدیدارشناسان بر شهود برای دستیابی به ذات درونی هر چیزی اگر چه میتواند ارزشمند باشد، عدم اتصال آن به آفریدگار هستی، دیدگاههای آن را با چالش روبه رو کرده است.