احساساتت را تجربه کن!
منیره عابدی
دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت
- «تو دختر بزرگی هستی. نباید از آمپول بترسی.»
- «پسرها که گریه نمی کند.»
- «دلیلی ندارد از معلمت ناراحت شوی. او خوبی تو را می خواهد.»
- «وقتی کارت را شروع کنی می بینی که خیلی هم دوستش داری.»
- «بیخود شلوغش نکن. فقط یک زخم کوچک است. الان خوب می شود.»
این جمله ها را در زمان کودکی تان چند بار از پدر و مادر و بزرگترها شنیده اید؟ شنیدن آن ها چه احساسی به شما می داد؟ آیا همین که بزرگتری به شما خبر می داد که دختر بزرگی هستید ترستان از آمپول تمام می شد یا همین که به خاطر پسر بودنتان گریه تان را فرو می خوردید غصه هایتان به پایان می رسید؟ مسلما نه!
حالا فکر کنید خودتان به عنوان یک پدر، یک مادر، یک معلم و یک بزرگتر چند بار از این جملات و جمله های شبیه به آن برای بچه ها استفاده کرده اید؟ اگر با خودمان صادق باشید، حتما مواردی از این دست را به خاطر می آوریم. پیغامی که این جملات برای کودکان دارد در واقع این است که:
« توحق نداری این طور احساس کنی.»
با این حال واقعیت این است که:
در مورد تجربه ی احساسات چیزی به عنوان «باید و نباید» وجود ندارد. احساسات فقط هستند. همین!