یک سه شنبه یک کتاب
نظریه اسلامی تعلیم و تربیت (مبانی آموزش رسمی)
نویسنده: جمیله علم الهدی
ناشر: دانشگاه امام صادق(ع)
تعداد صفحه: جلد اول: 519، جلد دوم: 648
امروزه مطالعات نظری درباره تعلیم و تربیت اسلامی به طور شایسته رواج دارد،
ولی با گسترش این نوع مطالعات، پرسش های تازه و فراوانی مطرح می شوند که
بخش وسیعی از آن ها به تعلیم و تربیت رسمی مربوط می شود. اگرچه اندیشمندان
مسلمان درباره تعلیم و تربیت به عنوان یک موضوع مستقل یا در ذیل مباحث فقه،
اخلاق، عرفان، معارف اجتماعی و غیره، آثار علمی درخوری پدید آورده اند،
ولی هنوز از بحث های تفصیلی، نظام مند، دقیق و متکی بر آموزه ها و مبانی
اسلامی درباره آموزش رسمی، خبری نیست. مؤلف در کتاب حاضر بر آن است تا با
بررسی موشکافانه نظریات مختلف حوزه فلسفة تعلیم و تربیت و نقد و تبیین متون
روایی و اسلامی (با تکیه بر آراء ملاصدرا) در نهایت به دیدگاهی جامع در
خصوص نظریه تعلیم و تربیت اسلامی دست یابد.
کتاب نظریه اسلامی تعلیم و تربیت ج1، شامل 9 فصل مبانی وجود شناسی، مبانی انسان
شناسی، مبانی معرفت شناسی، مبانی ارزش شناسی، ضرورت و ماهیت تعلیم و
تربیت، چالش های فلسفی تعلیم و تربیت، رویکرد تعلیم و تربیت، اهداف تعلیم و
تربیت و اصول تعلیم و تربیت است. این نظریه هم چون پلی است که مباحثات کلامی و فلسفی را با عمل تعلیم و
تربیت پیوند می دهد و با کمک نظریه سیاسی، نظریه حقوقی و نظریه اقتصادی
اسلام، برای اهداف و فرایندهای نظام آموزشی الگویی متناسب عرضه می کند.
آنچه در این کتاب آمده، حاصل دو پژوهش با عنوان "مبانی تربیت اسلامی و
برنامه ریزی درسی بر اساس فلسفه صدرا" و "فلسفه تعلیم و تربیت رسمی از
دیدگاه اسلام" همراه با برخی بحث های تکمیلی است.
محتوای جلد دوم این کتاب - با توجه به مباحث کتاب نظریه اسلامی تعلیم و تربیت و با فرض اطلاع خوانندگان محترم از آن ها - در 10 فصل تنظیم شده است. در فصل اول، مفهوم تعلیم و تربیت رسمی با توجه به کاربرد آن در متون تخصصی و به ویژه در ارتباط با آنچه تربیت غیررسمی و شبه رسمی قلمداد می شود، مورد بررسی قرار گرفته است؛ سپس بر اساس مطالعه مبانی نظری و رهیافتی انتقادی، تلاش شده زمینه برای درک متعادلی از این مفهوم فراهم گردد و امکان تمایز گذاردن میان عناصر اصلی تعلیم و تربیت رسمی با ویژگی های فرعی و محلی آن برای خواننده حاصل شود. فصل دوم، با استدلال درباره وابستگی تعلیم و تربیت رسمی به قانون و نظم سیاسی آغاز می شود. در این فصل ضمن اشاره به فلسفه های سیاسی، تأثیر آن ها بر آموزش و شکل گیری الگوهای تربیت رسمی مورد توجه قرار می گیرد و معلوم می شود که فلسفه های تعلیم و تربیت در نقطه غایت سیاسی با فلسفه های سیاسی گره می خورند و میان تکوین دولت و شکل گیری نهادهای رسمی، به خصوص نظام آموزشی متناسب با آن، پیوند عمیقی وجود دارد. در فصل سوم، ضمن اشاره به نقش ایدئولوژیک توسعه در تکوین تعلیم و تربیت رسمی، رابطه دولت و نظام های آموزشی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. فصل چهارم به تبیین کارکردهای تربیتی دولت بر اساس مفاهیم و گزاره های مطرح شده در متون متعلق به اندیشه سیاسی اسلام، اختصاص دارد و در برابر نظم سلطانی و نظم توده ای، به توضیح نظم ولایی می پردازد. در این فصل تلاش شده میان معنای دولت در حوزه نظریه پردازی سیاسی با رسالت تربیتی آن، پیوندی منطقی برقرار گردد. فصل های پنجم تا هشتم، به موضوع اهداف تعلیم و تربیت رسمی اختصاص دارند. فصل پنجم، ضمن اشاره به اهداف تربیتی مطرح شده در کتاب نظریه اسلامی تعلیم و تربیت، برای اهداف نظام آموزش رسمی استدلال می کند و با توجه به لوازم «توحید»، زمینه های بازتعریف نسبت توسعه با تعلیم و تربیت را در جهت احیای مقام عقل و پیشرفت فرد و جامعه توضیح می دهد. در فصل ششم، رسالت تعلیم و تربیت رسمی در توزیع ارزش ها، با توجه به چالش های نظری موجود، تبیین می گردد. در این فصل، برپایی یک نظام ارزشی مشترک و کنترل تأثیرات نهادی بر توزیع ارزش ها، یکی از مأموریت های نظام آموزش رسمی معرفی می شود که با کمک به تکوین نظام ارزش های درونی شهروندان، کارشناسان، پژوهشگران و متخصصان، موجبات تحول و تعالی جامعه را پدید می آورد. فصل های هفتم، هشتم و نهم به موضوع عدالت و رابطه آن با تعلیم و تربیت اختصاص یافته است. در فصل هفتم مبنای نظری عدالت و عدالت آموزشی مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. در فصل هشتم به کمک تأملات فلسفی و تأملات قرآنی تبیین تازه ای از عدالت مطرح می شود که بر اساس درک غایت حیات زمینه توجه به عدالت را همچون موضوع و هدف آموزش فراهم می آورد. در فصل نهم ضمن اشاره به دوراهی پیش روی عدالت آموزشی، تمرکز عدالت بر تربیت در کانون توجه قرار می گیرد و اصول عدالت تربیتی تبیین می گردد. در فصل دهم، ضمن نقد ساختار دولت مدار تعلیم و تربیت رسمی و با توجه به آموزه های اسلام، استفاده از یک مدل سه وجهی پیشنهاد می شود و در خصوص توسعه مداخلات تربیتی خانواده در سیاستگذاری و برنامه ریزی آموزش رسمی، استدلال هایی ارائه می شود.