سلام بطور اجمالی در مورد ابهامتون:
رجوع به آیات: 53 و 54 سوره انبیا، 104 مائده، 78 یونس، 71تا 74 شعرا، 21 لقمان، 28 اعراف و... و تفسیر آنها به ما نشان میدهد که هر جا تقلید در اعتقادات و مسائل عقلی و اصولی مطرح بوده، مورد نفی شدید دین قرار گرفته است. رسالت وبلاگ "با فلسفه تا تربیت" پرورش اندیشه است و رشد مبانی عقلی، فکری است.
اما در بحث احکام عملی شریعت، بنا به عللی چون: عربی بودن زبان آیات و روایات(و عربی ندانی بسیاری از اهل دین)، محکم و متشابه بودن آیات الاحکام، وجود منابع و وسایل بسیار در کنار عقل برای استنباط احکام که همه افراد عالم به طریق استفاده آن نیستند مانند وجود احادیث جعلی در میان احادیث فقهی و احکامی که نیاز به علم رجال و درایه دارد، وجود علومی که چون اصول فقه، و.. که مأمور تدبر در نوع جملات و تشخیص حکم از آنهاست و اکثر اهل دین بدان مجهز نیستند و... ما را ملزم به تقلید و پیروی از مراجع بزرگوار تقلید صرفاً از احکام و اعمال(فروعات دین) میکند که آن هم اگر افرادی به تحصیل در این زمینه بپردازند و خود به اجتهاد رسند، از آنها "تقلید" سلب میگردد. نکته دیگر اینکه در علوم مختلف چون پزشکی و... نیز بدلیل اجتهاد علمی شخص عالم در آن رشته، کسی که به ایشان مراجعه دارد، ملزم به پیروی از فرامین است.
بزرگان و عالمانی چون ملاصدرا نیز زمانی نفی تقلید کرده اند که پای اصول عقلی و اعتقادی به میان بوده است. چنانکه در ابیاتی از مثنوی در دفتر دوم و چهارم نیز میخوانیم:
گرچه عقلت سوی بالا میپرد
مرغ تقلیدت بپستی میچرد
علم تقلیدی وبال جان ماست
عاریهست و ما نشسته کان ماست
---------------------------
این به تقلید از پدر بشنیدهای
از حماقت اندرین پیچیدهای
چیست برهان بر حدوث این بگو
ورنه خامش کن فزون گویی مجو
آنک او از پردهٔ تقلید جست
او به نور حق ببیند آنچه هست