یک سه شنبه یک کتاب
ارکان تعلیم و تربیت
نویسنده: علامه محمدتقی جعفری
نشر: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری
تعداد صفحه: 244
یکی از موضوعات که از سوی انبیاء، اولیای الهی ، حکما، انسان شناسان ، روان
شناسان، جامعه شناسان و بسیاری دیگر از ارباب علوم و صاحبان بصیرت مورد
طرح و بررسی و دقت منظر قرارگرفته است و همچنین یکی از دیگر از معدود
موضوعاتی که در طرح آن ، علی رغم انبوهی از مطالب فراوان و نظریه پردازی
های گوناگون ، هم در موضوع مورد بررسی و هم در ماهیت شناخت موضوع و هم در
کیفیت دیدگاه های ارائه شد تفاوت های بسیار چشمگیری دیده می شود ، موضوع
تعلیم و تربیت است . موضوع انسان ، خصوصا تعلیم و تربیت که نزدیک ترین
موضوع از موضو عات انسانی به انسان دیگر است ویژگی های نادری دارد.
اثری که پیش رو دارید مجموعه ای از کوتاه و برگزیده از نوشته های محمد تقی
جعفری است که به بحث و بررسی و چشم اندازهای موضوع تعلیم و تربیت می
پردازد.
تعلیم و تربیت، امروزه مانند دیگر شئون انسانی از توجه فراوانی برخوردار
است، اما این توجه فراوان ، نتایج درخشانی را مطابق صرف انرژی های مالی و
معنوی کلان در بر نداشته است.
توضیح تفصیلی در مورد کتاب:
رکن یکم مبانی تعلیم و تربیت :
مبانی تعلیم و تربیت در اسلام از دو منظر قابل بررسی است :
۱ منابع اولیه تعلیم و تربیت
منابع اولیه اسلام که بازگوکننده «انسان آن چنان که هست » در انسان آنچنان که باید باشد » هستند.
این منابع عبارتند از :
الف: کتاب الله (قرآن ) : این کتاب بیان کننده راه های به فعلیت رساندن استعدادهای مثبت انسان و قرار دادن او در مسیر جاذبه کمال است .
ب: صفت پیامبر اکرم (ص) : شامل ،گفتار ،کردار و امضای عملی قانون گذار اسلام است .
ج : اجماع : دانشمندان ، فقهای متقی و وارسته و مهذب که با آگاهی لازم و کافی از منابع اسلامی ،حکمی را بیان می کنند
د: عقل : یکی از منابع اولیه اسلام است که به سه منبع گذشته هیچ گونه مغایرتی ندارد .
تقسیم بندی مبانی تعلیم و تربیت :
یکم – مبانی ثابت : اصول و قوانین اولیه که با نظریه ثبات دوام استعدادها ، نیروها و نیازها .. در معرض دگرگونی قرار نمی گیرد .
دوم – مبانی متغیر : آن قسمت از اصولی و قوانین کمی که با نظریه موضوعات و شرایط واقع شده در مجرای تغییرات ،در معرض تحولات قرار دارند .
دونوع فعالیت عقل (انواع عقلی )
۱- عقل نظری معمولی : که مواد خام کارخود را از محسوسات و عوامل ادامه حیاتی که برای انسان به عنوان «هدف » تلقی شده و هم چنین از تجدید و تحصیل کلیات و تنظیم روابط وسایل و اهداف می گیرد و به جریان می اندازد .
نتیجه فعالیت عقل نظری :
ارزش فعالیت این عقل به شخصیتی وابسته است که مدیریت حیات ، آدمی را به عهده دارد .اگر مدیریت درونی به وسیله «شخصیت یا من وارسته و متعالی » باشد ، قطعاً فعالیت های آن در مسیر تعالی و وارستگی ها خواهد بود و اگر نه کاملاً برعکس نتیجه خواهد داشت .
۲- عقلی سلیم ( عقل کامل ): نوع دوم از عقل یا فعالیت عقلی ، همان است که درمرحله طبیعی اش «خِرد » نامیده می شود و در مرحله عالی تر ، «عقل سلیم » یا «عقل کامل » معرفی می شود .
این ، همان عقلی است که همه پیامبران و حکماء و اولیاءالله و هرکسی که رسالتی را درباره تعالی یافتن انسان ها پذیرفته است ، به فعالیت رسیدن این عقل را هدف برنامه و تلاش های خود قرار داده است .
تعریف عقل کامل :
توصیف این عقل عبارت است از عامل اصلی اداره «حیات معقول » که ضامن به فعلیت رسیدن کمالِممکن درباره یک انسان است . این عقل می تواند همه نیروها و استعدادهای بشری را به حدّ اعلای کمال ممکن ،
توصیف این عقل عبارت است از عامل اصلی اداره «حیات معقول » که ضامن به فعلیت رسیدن کمالِممکن درباره یک انسان است . این عقل می تواند همه نیروها و استعدادهای بشری را به حدّ اعلای کمال ممکن ، اعتلاء و ترقی بدهد .
عقل و آرای مختلف :
با توجه به اینکه در منابع اسلامی عقل را والاترین حقیقت پنهان انسانی معرفی نموده است . وقتی در تمجید و تنظیم یک انسان وارسته از خود بازی ها ،چهل ها و ابستگی های روحی صحبت می شود ، این جمله را به کار می برند که به مقام عقل رسیده است ، یا گفته می شود : ا.و عقل محض است .
دراین قسمت علامه جعفری در بیان اهمیت و مقام والای عقل در کنار شع تعدادی از سخنان حکمای اسلامی را بیان می کنند و نتیجه می گیرند که تحصیل معرفت به وسیله «تعلیم » و قرار گرفتن در مسیر گردیدن تکامل انسانی در دین اسلام ،مستند به دو منبع عمده می باشد که نسبت آن دو بردیگری ، نسبت چشم (عقل ) به نور (شرع ) است . این دو منبع عبارتند از :«عقل عالی و سلیم » ،«کتاب الله و سنت قانون گذار اسلام و اجماع علماء «که در مجموع بازگوکننده اراده خداوندی درباره صلاح و فساد انسان ها و آماده کننده زمینه «حیات معقول » برای وصول به هدف اعلای حیات است
۲ عقل از منظر کانت :
او معتقد است انسان تنها به وسیله تکلیف است که از عام محسوسات و غرق شدن در آن از خود برتر می رود واین اصل او را به اموری والاتر از شئون عالم طبیعت مربوط می سازد و این امور را تنها عقل می تواند درک کند ،آن هم نه عقلی در استخدام «من طبیعی محض » است بلکه عقلی که از « منِ خود محور « بالارفته باشد و بتواند امور والای هستی را در فوق طبیعت ادارک کند .
۳ عقل از منظر امام محمد باقر (ع ) :
امام محمد باقر (ع) در حدیثی در بیان عظمت عقل در پیشگاه حضرت حق به این معنی اشاره داشته اند که اگر عقل به کسی روی بیاورد ، همه خیرات به او روی آورده است و اگر عقل کسی از روی گردان شود ، همه خیرات از او روی برمی گرداند .
۲- اصول ، قواعد و اهداف تعلیم و تربیت :
هنگامی که می گوییم تعلیم و تربیت ، این مبانی شامل اصول و قواعد واهداف تعلیم و تربیت به طور عام می شود ، این توضیح شامل هر دو گروه می باشد :
الف- اصول و قواعدی که تعلیم و تربیت باید برمبنای آن ها صورت بگیرد و یعنی ، این دو پدیده آنها را به عنوان اصولی و قواعدی ضرروتی تلقی نماید .
ب- اهداف نسبی و هدف مطلق که غرض و غایت اصلی از تعلیم و تربیت می باشد .
اصل یکم :
اصل تعلیم و تربیت ، اصلی ضرروی است که نیازی به اثبات ندارد ، این نیاز ضرروی از لزوم تطبیق زندگی با قانون تنظیم کننده زندگی ، [ با در نظر گرفتن ] ، امیال و اندیشه ها و نبوغ هایی که در انسان وجود دارد، ناشی می شود .
مقصود از این اصل ، لزوم آگاهی جدی از دو پدیده تعلیم و تربیت ،با نظریه به نیاز حقی به آنها است .
توجه به این مسئله با اهمیت ضروروی است که : «تحصیل معرفت » و «گردیدم مطابق معرفت » در مسائل انسانی ، مهم ترین ضامن تفکیک نیک از بد است ، مصامحه و سهل انگاری درباره و عامل مزبور ، قطعاً موجب نابود شدن استعدادها و نیروهای سازنده ای است که خداوند در نهاد انسان ها گذاشته است .
ضرروت تربیت از دیدگاه یک متفکر ( فردریک مایر )
نقدی برنظریه ویلیام جیمز ( خود گسترده تر ) .
دو کار مهم تربیت :
۱ . قرار گرفتن احساسات وغرایز در مجرای صحیح خود و اثبات خطا بودن محتویات غلطی که در مغز و روان انسانهای مورد تربیت جای گرفتن و پیشرفت کرده اند .
۲ تلقین و قابل پذیرش ساختن واقعیت ها ، آرمان ها و ارزش های عالی انسانی برای انسان مورد تربیت این کار در دو موقعیت راحت تر بوده و خوشایند و ملایم طبع است .
الف ) پس از آنکه مغز وروان انسان مورد تربیت در مرحله تعدیل احساسات توفیق یافت پذیرش واقعیات و ارزش های عالی انسانی برایش نشاط بخش خواهد بود.
ب ) مشاهده تدریجی نتایج تربیت ، قطعاً پاسخگوی همه ابعاد و استعدادهای انسانی است .
رکن دوم :
اهداف تعلیم و تربیت :
متفکران علوم تربیتی مباحث متنوع و مفصلی را تحت عنوان «اهداف تربیتی » ذکر کرده اند .
مواد پانزدگانه اهداف تعلیم و تربیت :
نویسنده کتاب تاریخ فلسفه تربیتی ،مواد اصلی این اهداف را به قرار زیر در پانزده قسمت خلاصه کرده است : ۱٫ تعاقل ۲ . قدرشناسی از فرهنگ۳ . پرروش خلاقیت ۴ . اهمیت درک و به کار بردن دانش ۵ . تماس با اندیشه های مهم ۶٫ ارزش های معنوی و اخلاقی . ۷٫ مهارت های اصولی ۸٫ . کارآمدی شغلی ۹٫ سازگاری بهتر با زندگی خانوادگی . ۱۰ . شارمندی موثر ۱۱٫ سلامت بدنی و روانی ۱۲٫ تغییر شخصیت برای سودمند بودن و علاقه به آگاهی و دانش و درک حقیقت . ۱۳٫ به وجود آوردن علاقه های پایدار . ۱۴٫ صلح جویی ۱۵٫ تجدید مداومو فهماندن اینکه بشر مقیاس جهان است .
درباره این موارد پانزدگانه ،دو نکته مهم قابل ذکر است :
یکم : اغلب این مواد، کلیاتی هستند که مطلوبیت آنها شاید برای هیچ کس مورد تردید نباشد فقط می بایست ملاک ها ، اصول و انگیزه های آن مواد مورد دقت قرار گیرد .
به عنوان مثال : قدرشناسی از فرهنگ بسیار جالب است ، به همان اندازه که سکونت در یک مسکن زیبا ودارای شرایط بهزیستی مادی و معنوی بسیار جالب است ، ولی این مفهوم کلی به ما نمی گوید ، ملاک یک فرهنگ عالی چیست که بتواند با دیگر اهداف تربیت هماهنگ بوده ، مکمل همدیگر باشند !
دوم – در این مورد پانزدگانه، اگر چه یک ماده (ماده ۱۲ ) درباره شخصیت و تغییر آن است ، ولی هیچ تفسیر و توجیه علمی و فلسفی درباره این حقیقت که می توان گفت موضوع اصلی علوم تربیتی را تشکیل می دهد . در میان نیامده است .
۱ تعقل :
مؤلف کتاب یاد شده معتقداست که تعقل نخستین نیاز است و کم تر کسی از منابع فکر و خویش اگاه است . تعقل نیازمند روش عینی است و خود چنین روشی موجب می شود که انسان نظریه های آزمایش تنظیم کند و صحت وسقم آن ها را با روش آزمایشی معلوم دارد .
تعقل در تربیت اسلامی :
این ماده که درتربیت اسلامی بسیار با اهمیت تلقی شده است ، به سه ماده اساسی قابل تحلیل است :
الف- تفکر هدفدار با انطباق برقوانین . یا به عبارت صحیح تر ، با انطباق قوایننی که صحت آن ها اثبات شده است برآن .
در یک صد و بیست و شش آیه در قرآن مجید در تحریک به تفکر ، تعقل ، تدبر ، تحصیل عقل ناب شئور و فهم عالی وارد شده است . اگر بخواهیم ازدیگر کلماتی که به دلالت غیر مستقیم به ضرروت تقویت این پدیده ها تاکید می نماید ، استفاده کنیم مانند تذکر و … تعداد آیات مربوطه ، از سیصد مورد تجاوز خواهد کرد .
ب- موضوعات و قضایایی که ذهن نو نهالان و میان سالان و حتی کهن سالان با اختلاف در کمیت و کیفیت آن ها برحسب مقاطع عمر ، باید درباره آن ها تعقل نماید .
ج- تصفیه و تثبیت قوانینی است که فعالیت عقلانی باید طبق انها به جریان بیفتد .
در منابع اسلامی با تذکر فراوان ب لزوم آشنایی با قوانینی که تفکر هدفدار و تعقل باید برطبق آنها شرکت کنند ، آن موارد ضرروی و مفید را که اداره «حیات معقول » انسان ها ست . بیان می نماید . و راه های پیدا کردن این مواد را گوشزد می کند .
در آیات متعددی اینکه چگونه نیروی عقل می بایست تقویت نمود و کدامین مواد برای حرکت در میسر «حیات معقول » برای تحویل دادن به اسیاب مغز ، ضرروی و مفید می باشند ؟ به خوبی اثبات می شود و در همان آیات ،حیاتی بودن به دست آوردن اصول و قوانین صحیح را که در پهنه هستی خواه برای فهم واقعیات برون ذاتی وخواه برای درک واقعیات درون ذاتی باید فهمید گشزد می نماید .
در توضیح ماده سوم ( ج ، تصفیه و تثبیت قوانینی است که … ) می توان گفت که ضرروت قانون برای تعقل ، به اندازه ای بدیهی است که بی نیاز از اثبات است .
هرقضیه ای است پیش از اثبات شدن ، ماده ای برای تعقل است و پس از آن ، قانونی است که تعقل باید براساس آن حرکت کند .
۲ قدر شناسی از فرهنگ :
بی شک فرهنگ به معنای عمومی آن ، نیاز به یک تعریف جامع داردکه به خاط گسترش فراوان آن معنای عمومی ، بسیار دشوار به نظر می رسد گاهی بعضی از فرهنگ شناسان می گویند : معنای فرهنگ به خاطر عمومیت وسیعی دارد ، نظیر وجود ، قابل تعریف نیست ، مسئله بزرگتری که در تعریف فرهنگ با آن رویه رو خواهیم شد ، تنوع و اختلاف شدید عناصر فرهنگی است . به گونه ای که پیدا کردن یک جامع با هویت معین برای تعریف فرهنگ اگه امکان ناپذیر نباشد ، حداقل بسیار دشوار است .
امروزه در جوامعی فراوان می توانیم به تضاد هایی در عناصر فرهنگی برخورد کنیم مانند فرهنگ نژاد گرایی و نژاد پرستی که متأسفانه معمولاً رنگ انسانیت را مات می کند و اغلب برآن چیره می شود .
پس ماده «قدرشناسی از فرهنگ » حتماً باید مورد دقت و تحلیل قرار بگیرد .
۳ پرروش خلاقیت .
رکن سوم :
معلم و مرّّبی :
اولین معلم و مربی انسان ها ، خداوند است . بانظر به مجموع عقلی و نقلی ، به یک معنا، معلم حقیقی هر واقعیتی که برای انسان قابل درک و در فراگیری او مؤثر باشد ، خداست ، زیرا اوست که همه نیروهای درک کننده و عوامل پدید آورنده علم را در انسان ها به وجود می آورد .
رکن چهارم : انسان مورد تعلیم و تربیت
اصول کلی انسان های مورد تعلیم و تربیت
اصل یکم – خصوصیت سالیان زندگی انسان ها
با نظر به مشاهدات معمولی و مقداری از آزمایش های علمی ، هر قسمت از سالیان زندگی کودکان دارای مختصاتی است که تعلیم و تربیت در آن ها تا حدودی متفاوت است .
برای مثال ، هر اندازه سالیان عمر کودک کم تر باشد ، قاعدتاً وابستگی شخصیت او به پدر و مادر و یا هر کسی که مدیریت کودک را برعهده دارد ، بیشتر خواهد بود .
در صورتی که محیط و عامل تعلیم و تربیت مساهد باشد، فعالیت های مغزی و روانی قاعدتاً در حال افزایش بوده، نیروها استعدادهای آلی در معرض به فعلیت رسیدن است
اصل دوم – اهمیت مواد تعلیم و تربیت ، تأثیر و نتیجه بیش تر
یکی از اساسی ترین اصولی که در تعلیم و تربیت انسان ها باید توجه شود و می بایست به عنوان یک ضابطه کلی مطرح گردد ،لازم میان تاثیر تعلیم و تربیت دربارهاصولی است که اهمیت آن ها برای انسان اطراز شده است . هر اندازه احساس اهمیت این اصول بیشتر باشد ، فراگیری آن اصول بهتر و بیشتر خواهد بود . این ضابطه ،عمدتاً درباره اشخاص معمولی است ، و در گروه تیزهوشان ونوابغ ، عامل مغزی و روانی نیز دخالت می کند و مورد بهره برداری قرار می گیرد .
علامه جعفری معتقدند مطابی که دراواخر کودکی و آغاز جوانی فراگرفته ایم ، یا تحولاتی که در آن دوران تجربه کرده ایم تا مدتها در وجود ما باقی می ماند و آنچه که در آن دوران به عنوان ماده تعلیم وتربیت القاء می گردد ، برعنوان مهم ترین عنصر مطلوب حیات تلقی می شود .
باتوجه به اینکه هر اندازه یک حقیقت با اهمیت حیاتی تلقی می شود ، تاثیر علمی و تاثیر تحولی ان در حیات انسانی بیش تر و عمیق تر می گردد این وظیفه برای معلمان و مربیان اساسی خواهد بود که حیاتی بودن مواد تعلیم و تربیت را برای انسان های مورد تعلیم و تربیت قابل درک و پذیرش سازند . البته این وظیفه ، فرع برآن است که حیاتی بودن آن مواد برای خود معلمان و مربیان اثبات شده باشد .
اصل سوم – ضرروت و هماهنگی اولیاءو مربیان :
تعلیم و تربیت درباره فرزندان موفق تر است که اولیای آنان با معلمان و مربیان هماهنگ باشند . شاید در هیچ جامعه ای ، مشکلی سخت تر از داستان تضاد محیط خانواده و محیط مدرسه نباشد .
در حقیقت ، وقتی خانواده یک دانش پژوه و مقرّبی ، موادی که در تعلیم و تربیت به اعضای خانواده داده می شود ، درک نکنندیا درک کنند وقبول نداشته باشند ،قطعی است آن فرزندان بخاطر تضاد در فراگرفته های تعلیمی و تربیتی میان خانواده و معلمان و مربیان یا دچار بیماری بی رنگی شخصیت می شوند و یا اختلال روانی پیدا می کنند که هر دو انحراف ممکن است سرنوشت فرزندان را به تباهی بکشاند . اگرچه هماهنگی صد درصد بین این دو ناممکن است اما می توان در بیشتر موارد آن را تقلیل داد ، خصوصاً به نظر به اشتراک آرمان های کلی در جامعه ای که مراکز تعلیم و تربیت در آن قرار دارند .
سه صورت کلی کیفیت اولیاء فرزندان و معلمان :
۱- اگر اولیای فرزندان ، با معلمان و مربیان کمال هماهنگی را داشته باشند و فرزند علاقمند به پذیرش تعلیم و تربیت بوده و استعداد ان را داشته باشد ، بی تردید اثرتعلیم و تربیت در این موارد به حد اعلای ممکن خواهد رسید . هرچند این گونه تطابق اندک است .
۲- اولیای فرزندان درباره تعلیم و تربیت فرزندانشان نظر خاصی نداشته ، و تنها برای اخذ مدرک و پرستیژاجتماعی به دنبال آن هستند . این نوع فرزندان از سعادت خانوادگی گروه اول محروم اند اما تضاد درونی گروه سوم را ندارند .
۳- اولیای فرزندان با مواد تعلیم و تربیت فرزندانشان مخالف اند که در نهایت منجر به احساس بیهودگی و بی خیالی فرزندان و یا به اختلال روانی آنان می شود .
ارزیابی صور سه گانه هماهنگی :
در صورت یکم ، فرزندان در نتیجه تعلیم و تربیت در خود احساس سعادت ، شادی و نشاط خواهند کرد ، هرچند این احساس سعادت و نشاط ، نمی تواند دلیل ارزشمندی بودن آن مواد تلقی شود ، بلکه خودِماهیت مواد باید مورد ارزیابی قرار گیرد .
در صورت دوم ، فرزندان مانعی برای پیشرفت در فراگیری و پذیرش مواد تعلیم و تربیت ندارند ؛ ولی مسئله داشتن ارزش یا نداشتن ارزش تعلیم و تربیت ، در این صورت نیز به جای خود مطرح است .
مشکل اساسی ، در فرض سوم بروز می کند که فرزندان در معرض نکبت و بدبختی قرار می گیرند ، در این صورت با نظریه حکم عقل و منابع اسلام ارزش با هر یک از دو طرف (اولیای فرزندان و معلمان ) بوده باشد ، بایداز موقعیت و کار خود دفاع کند و مدیریت اجتماعی هم با کمال جدیت و با هر وسیله قانونی طرف مفروض را باید تقویت نماید .
در این مورد نخست با راه های معقول و قابل تفاهم باید شروع کرد نا شخصی که از ضد ارزش های انسانی – الهی حمایت می کند قانع نشود ، اگر هم مقاومت بورزد ، تا زمانی که تفاهم و تنبه امکان پذیر باشد ، نوبت به اعمال قدرت نمی رسد و در صورت اثربخش نبودن روش های ملایم می بایست از زور یاری جست .
برای اجرای یک تعلیم و تربیت معقول ، «حیات معقول » بایدهدف گیری شود . اگر یک حکومت در مسئل تعلیم و تربیت مسامحه کند ونداند مواد تربیتی چیست که برای فرزندان جامعه مطرح است ، و خود را آماده حل نمودن معقول مشکل تضاد اولیاء از یک سو و معلمان از سوی دیگر نکند ، چنین حکومتی در انجام یکی از اساسی ترین وظایف خودکوتاهی کرده است و در پیشگاه الهی و در جریان تاریخ فرهنگ یک جامعه مسئول خواهد بود .
اصل چهارم– دقت در جریان انتقال از احساسات به تعقل
اگر بتوانیم برای انسان مراحلی از بلوغ را تصور کنیم ، نخستین بلوغ ، دوران انتقال ازاحساسات خام به دوران تعقل خواهد بود که عبارت است از « تفکرات مربوط و هدفدار در پرتو قوانین ثابت شده – سرنوشت و آینده انسان ها اغلب وابسته به این تولداست که به خاطر تدریجی بودن ان ،تنظیم وبا رور ساختن و درست به راه انداختنش ، کاری دشوار است . یکی از نتایج بسیار ناگوار بی اعتنایی به حساسیت این دوران ، گسیختن از احساسات و نایل نشان به تعقل است .
حتی ممکن است فرد مقداری از اصول و قواعد ارزش انسانی – الهی را که در دوران احساسات پذیرفته بودند با شروع تدریجی دوران تعقل ، همه ان اصول و قواعد را بی اساس تلقی کنند .
این دوران انتقالی که در هر مرحله از عمر ممکن است اتقاق بیفتد، احتیاج به رهبری بسیار ماهرانه دارد .
اهمیت انتقال از دوران احساسات به دوران تعقل
انچه در عمل انتقال دادن از دوران احساسات به دوران تعقل اهمیت دارد چند مسئله است :
۱ – بیان روشن و قانع کننده در تعلیم امتیازات تعقل و ضرروت مراعات احکام ان بدون اینکه ریشه احساست را بخشکاند .
۲- دقت در طرق و وسایل انتقال از مرحله اول به مرحله دوم
چگونگی بیان امتیاز تعقل و ضرروت مراعات احکام آن ، برای همه اشخاص ودر همه شرایط یکسان نیست ، در بعضی اشخاص ، بیان روش و عقلانی شخصیت های بزرگ موثر است و در گروهی بیانداستان هایمعقول و استخراج صحیح نتایج تعقل از آن و انسان ها مؤثر واقع می شود .
۳- در این مسئله تأکید برروی اعتدال در احساسات وتعقل می شود ،چراکه هریک نیروهایی هستند که خداوند در دوران انسانها به ودیت گذاشته است و افراط و تفریط در آن موجب تباهی فرد می شود .
اصل پنجم – ایجاد علاقه برای سؤال و مطالبه دلیل
مراعات این اصل ، علاوه برنفعی که در انتقالی از مرحله ای به مرحله دیگر در تعلیم و تربیت دارد ، موجب افزایش آگاهی ها و شناخت دلایل و علل قضایای القاء شده نسبت به انسان های مورد تعلیم و تربیت است . با اجرای این اصل می توان در حوزه ای متفاوت ا زعلوم صاحب نظرانی خلاق تربیت کرده
اصل ششم – ضرروت انتقال از تشویق و پاداش به حقیقت گرایی
تشویق و پاداش در ابتدایی ترین مراحل وصول انسان های مورد تربیت می تواندمؤثر و محرک واقع شود ، چنان که ایجاد بیم و هراس با کمیت و کیفیت مناسب در درون انان نیز مؤثراست ، ولی اگر معلم بخواهد انسان هایی بسازد که ارزش ذاتی را به خود حقایق بدهند ، حتماً می بایست علاقه به آن حقایق را در درون انان به وجود آورد .