برنامه گروه در روز یکشنبه، 15 آذر
سلام به دوستان گرامی
جلسه آینده علاوه بر ادامه بحث تربیتی آقای دکتر، تلاش می شود نکته های پایانی در مورد اندیشه های اسپینوزا بحث و جمع بندی شود.
علاوه بر این، نگاهی کلی به اندیشه ها و آثار لایب نیتس توصیه می شود تا در جلسات آینده به این فیلسوف بپردازیم.
در لینک زیر می توانید آثار لایب نیتس را به انگلیسی دانلود کنید.
http://www.earlymoderntexts.com/authors/leibniz
در لینک زیر نیز لیستی از آثار انگلیسی لایب نیتس قابل مشاهده است:
https://www.goodreads.com/author/list/1340566.Gottfried_Wilhelm_Leibniz
معرفی کلی لایب نیتس
گوتفرید لایبنیتس
شناسنامه | ||
---|---|---|
حیطه |
ریاضیات، فیزیک، کیمیاگری، اخترشناسی، فلسفه طبیعی |
|
دوره | سده هفدهم عصر روشنگری |
|
مکتب | فلسفه غربی | |
زادروز | ۱ ژوئیه ۱۶۴۶ (میلادی) | |
زادگاه | لایپزیگ، آلمان | |
تاریخ مرگ | ۱۴ نوامبر ۱۷۱۶ (میلادی) | |
محل مرگ | هانوور، آلمان | |
امضا | ||
گوتفرید ویلهلم فون لایبنیتس (به آلمانی: Gottfried Wilhelm Leibniz) (۱۶۴۶ - ۱۷۱۶)، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی بود که همچنین نقش بهسزایی را در سیاست اروپایی زمان خویش بازی کرده است و مقام بالایی نیز در تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضی دارا میباشد. لایبنیتس، محاسبات دیفرانسیل و انتگرال را که همراه با دانش معادلات دیفرانسیل پایه گذار بسیاری از پیشرفت های بشر شدند را همزمان ولی کاملاً مستقل از آیزاک نیوتن به دست آورد و همین موضوع باعث اختلاف او با نیوتون بر سر اینکه کدام زودتر مبدع این علم بوده اند گردید که البته ظاهراً نیوتون پیروز این بازی شد و اکثر کشفیات به نام او ثبت شد هرچند که علامتهایی که امروزه به طور گسترده ای مورد استفاده قرار میگیرند برای اولین بار توسط لایپنیتس به کار گرفته شدند.(به طور مثال نماد dy/dx برای مشتق تابع (y(x در نقطه x و یا نماد ( ∫ ) برای انتگرال )
وی از بزرگترین فیلسوفان عصر خرد و روشنگری محسوب می شود. در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که فضا و مکاننسبی هستند، در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار میورزید.
لایبنیتس دارای وسعت نظر بود ومیکوشید تمام مسالک و معتقدات بشری را باهمسازش دهد و با اینکه هواخواه دکارت بود از او کورکورانه پیروی نمیکرد و میگفت :«فلسفه دکارت به منزله دهلیز حقیقت است، از آن باید وارد شد اما نباید آنجا متوقف ماند.» با اینکه لایبنیتس تالیفات زیادی داشت از او فقط دو کتاب باقیمانده است. یکی به نام «شعور انسان» و دیگری به نام «خداجویی» و هر دوی این کتابها هم به زبان فرانسه نوشته شده است.
فلسفه
این فیلسوف آلمانى را در زُمرهء پیروان ایده آلیسم خردگرا( rationalist) محسوب میکنند. وى همانند جرج بارکلى ، فیلسوف ایرلندى قائل به وجود ماده نبود و آن را توهم و زاییده ذهن انسان میدانست. فلسفه لایبنیتس مبتنی بر دو اصل امتناع تناقض و جهت کافی است. اصل امتناع تناقض بیان میدارد که از میان دو گزارهی متناقض تنها یکی میتواند درست باشد. اصل جهت کافی مدعی است که بدون جهت و علل کافی هیچ چیز در عالم موجود نمیشود و هیچ گزارهای صدق نمیکند. با کاربرد این دو اصل، لایبنیتس نتیجه میگیرد که به موجب اصل امتناع تناقض هر قضیه تحلیلی صادق است و به سبب اصل جهت کافی، هر قضیه صادق چون از جهات و مقدمات کافی نتیجهگیری میشود پس تحلیلی است، بنابراین قضایای صادق و قضایای تحلیلی همارزند.
لایبنیتیس دنیا را بهترین جهانِ ممکن براى زندگى انسان که خدا میتوانسته خلق کند میدانست ومعتقد بود هیچ چیزى در جهان بیهوده نیست و حتى پدیده هاى شر مانند زلزله ، قحطى و سیل، زمینه ساز خیر هستند و این حداقل "شرّ گزاف" است که براى خلق جهانى متعادل ممکن بوده. در بحث " شرّ اخلاقى" وى معتقد بود که اختیار و آزادى انسان عمدتاً باعث تولید شرٌ اخلاقى (مثل قتل و جنایت و دزدى...) میشود.[۱]
وى همچنین جهان را متشکل از ذرّات بسیار کوچک و هماهنگ خداگونه به نام "مونادها" میدانست وحتى کتابى به نام مُنادلوژى دارد. الهیات او را بیشتر متاثر از اسپینوزا و دکارت میدانند.