یک سه شنبه، یک کتاب
![](http://bayanbox.ir/preview/6821758278422622200/77608016.jpg)
نویسنده: خسرو باقری
ناشر: سازمان تبلیغات اسلامی
304 صفحه، چاپ 1377
تربیت اخلاقی عنوان مبحثی است که در حوزه ی مشترک تربیت، روانشناسی و اخلاق شکل گرفته است. مبحثی که ناظر به بررسیهای مربوط به ایجاد زمینهها و دگرگونیهای اخلاقی در سیر تربیتی فرد است. این مبحث مسائل بسیاری پیش روی محققان نهاد، مسائلی که علاوه بر تحلیل چیستی اخلاق، به چرایی آن و روشهای دستیابی به آن از طریق تربیت میپردازد. روشن است که این مسائل همچون بسیاری از موضوعات علوم انسانی معرکهی آرا و مناقشات بسیار است.
این اثر با پیشگفتار و مقدمهای به مباحث اصلی میپردازد که در شش فصل گرد آمدهاند. در پیشگفتار اثر، نویسنده یادآور شده که کتاب حاضر پایاننامهی کارشناسی ارشد وی در رشتهی فلسفه تعلیم و تربیت بوده و در سال 1364 نگاشته شده است و دلیل تاخیر در چاپ آن (سال 1376) دغدغهی وی در بررسی تطبیقی موضوع با آرای معاصر در این زمینه بوده است. چرا که بهدرستی میتوان ادعا کرد «بازشناسی این مبحث بدون بررسی تطبیقی با آثار مطرح معاصر چندان روشنبینانه و ثمربخش نخواهد بود». در مقدمهی کتاب با تعریفی از تربیت اخلاقی، گزارش مختصری از سیر مباحث ارائهشده آمده است و به اهمیت مباحث هر فصل اشاراتی رفته است. فصل اول کتاب به نظریهی اخلاقی قدما اختصاص یافته است که در آن ابتدا به موضوععلم اخلاق، مبانی روششناختی و شیوههای تربیت اخلاقی از منظر اندیشمندان گذشته اسلامی پرداخته شده و سپس نظریهی اخلاقی ایشان از سه جنبهی روششناختی، روانشناختی و تربیت اخلاقی نقد و بررسی شده است.
با گذر از روزگار پیشینیان به دورهی معاصر میرسیم و با نظریههای چهرههایی آشنا میشویم که نویسنده دیدگاه آنان را به بحث کشیده است. هر یک از نظریهها عنوان یک فصل از کتاب را به خود اختصاص دادهاند؛ از این رو فصل دوم به نظریهی تحلیل روانی، فصل سوم به نظریهی رفتارگرایی، فصل چهارم به نظریهی تحولشناختی و فصل پنجم به نظریهی انسانگرایی (پدیدارشناسی) پرداخته است.
ترتیب مباحث در فصل دوم به شکل بخشهای ترسیمشده در فصل اول است؛ بدین صورت که ابتدا از مبانی روششناختی، مبانی روانشناختی و پس از آنها شیوههای تربیت اخلاقی در نظریهی تحلیل روانی بحث شده است. در پایان فصل اول نیز جنبههای سهگانهی روششناختی، روانشناختی و تربیت اخلاقی در این نظریه نقد و بررسی شده است. سه فصل دیگر نیز در تنظیم و ترتیب وضعیتی مشابه دارند، اما به لحاظ محتوایی کاملا متفاوتند؛ مثلاًدر مبانی روششناختیِ نظریهی تحلیل روانی، امری با عنوان «درونبینی» داریم که در نظریات دیگر یا مطرح نیست و یا به صورتی متفاوت طرح میشود. در فصل سوم نیز بر مبنای «رفتارشناسی» و «تحلیل رفتاری» تاکید شده که از منظر دیدگاههای دیگر چندان پذیرفته نیست. طبیعی است که وجه افتراق نظریات یاد شده در تفاوت آنها در مبانی، روش و نیز اهداف آنها نهفته است، که نویسنده کوشیده در قالبهای مشابه وجوه اختلاف آنها را بنمایاند. در فصل چهارم کتاب دو نظریهی به صورت تفصیلی در ذیل نظریهی تحولشناختی طرح شده است. یکی از آن دو، نظریهی پیاژه و دیگری نظریهی کهلبرگ است. یادآوری این نکته چندان لازم نیست که این دو تن در میان روانشناسان و صاحبنظران تربیتی به موضوع و مباحث اخلاق توجه عمیقتری داشتهاند و تاثیرات دیدگاههای این دو تن در حوزههای تربیتی و روانشناسی کاملاً مشهود است؛ از این رو برجستهساختن بخش نقد و بررسی آرای این دو اندیشمند برای توجه بیشتر مقبول مینماید. البته در اینباره کتابها و مقالات مستقلی نیز نگاشته شده که نشانی از اهمیت نظرات این دو تن است.
عنوان فصل پنجم کتاب صبغهای فلسفی دارد. یادآوری این نکته به این مناسبت شایسته است که نظریهپردازان تربیتی و روانشانسی به وضوح از مباحث بنیادی فلسفی همچون نظریات کانت در باب انسانشناسی، روششناسی و اخلاق متاثرند؛ بهعنوان مثال «پیاژه» و «کهلبرگ» تاثیرات بسیاری از فلسفه کانت پذیرفتهاند. هرچند که خود کانت را نیز میتوان در این باب نظریهپردازی تام به شمار آورد. با این توضیح، فصل پنجم که به نظریهی انسانگرایی و عنوان فرعی پدیدارشناسی اختصاص یافته، از نظریات هوسرل (فیلسوف آلمانی) و پارهای از فیلسوفان اگزیستانسیالیست، برآمده و آشکارا از دیدگاههای فلسفی آنان بهره برده است. «راجر» یکی از نمایندگان این نظریه است که به پارهای از دیدگاههای وی در این فصل استناد شده است.
فصل ششم که پایانبخش کتاب است به ارزیابی و نتیجهگیری مباحث فصول پنجگانه پیشین پرداخته است و با مقایسهای تطبیقی تلاش کرده نقاط قوت دیدگاههای اخلاقی قدما و دیدگاههای مطرحشدهی معاصر را بیان کند و علاوه بر آن، ضعفهای آنان را نیز در قیاس با یکدیگر نشان دهد. از رهگذر این مقایسهها میتوان منصفانه و بدون جانبداری جاهلانه برای تدوین و تالیف یک نظام تربیتی کارآمد، عناصری فراهم کرد تا تربیت در تامین اهداف مورد نظر از تعادل و توفیق بیشتری برخوردار شود.
کتاب مبانی و شیوههای تربیت اخلاقی از
ساختاری منظم و جامع برخوردار است و اگر چه در نظریات طرحشده، اصل بر طرحی اجمالی
بوده است، اما ایجاز موجود، خللی در معنا نیفکنده است و خواننده را بهسادگی با
خود همراه میکند. در قضاوتها نیز جانب اعتدال و انصاف مراعات شده است. با این
توصیف کتاب یادشده را میتوان اثری موفق در زمینهی مورد نظر دانست که مطالعهی
آن برای طیف قابلتوجهی از کسانی که درگیر امر تربیتند، سودمند و مغتنم است.
منبع: مجله راه تربیت،پاییز 1385