قرار جمعه ها
ما و اینک یاد یاران حسین(ع) ...
زنده شو ای شهر دل مرده که باز کـــاروانــی از شهیـــدان آمده
ای شـــکسته اسخـوانـها، السلام السلام، ای قهـرمانـــها السلام
********************************************
خوشنشینان ساحل بدانند
موج این بحر را رامشی نیست
دل به امید رامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست
تا که دریاست دریا به جوش است
شورش و موج و گرداب دارد
هرگز از بحر جوشان مجویید
آن زبونی که مرداب دارد
ما نهنگیم و خیل نهنگان
بستر از موج توفنده دارند
این سرود نهنگان دریاست
بحر را موجها زنده دارند
ما نهنگیم و هر جا نهنگ است
طعمه از کام غرقاب جوید
نزد دریادلان مرده بهتر
زان که آرامش و خواب جوید
خوشنشینان ساحل بدانند
تا که دریاست این شور و حال است
چشم سازش ز دریا ندارند
سازش موج و ساحل محال است
(حمید سبزواری)
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
نقش پرچمهایشان خورشید
در خیابان
رودی از رنگین کمان
آواز می خواند
آسمان دف میزند
با هفت دست سبز و پنهان
مردگان و زندگانش گرم همخوانی
کاش برگردند یک شب، آسمان مردان خاکی پوش
صبح رویانی که در باران آتش چهره می شستند
کاش برگردند،
دستمال خونشان را
روی فرق چاک چاک خاک بگذارند
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
زخم های بی صدا گل می دهد،
تنهای بی سر گُل
دست ها گل می دهد
پای برادر گُل ...
ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند
باز می گردند
بچه های «کاروان کربلا» در صبح بیداری
بچه های «تنگ چزابه»
«خطِ شیر»
بچه های گریه های نیمه شب در رود «بهمنشیر»
بچه های بی ریای «هور»
بچه های غربِ غربت
در شب «پاوه»
بچه های گریه در «جشن حنابندان»
بچه های «آه مادر، کاش وقت نامه خواندن بود»!
بچه های «همسرم بدرود!»
بچه های «کاش بودی، کاش می دیدی ...»
بچه های «تا قیامت بر نمی گردیم ...»
انتهای جاده ایثار
بچه های «کربلای چار»
این زمان، اما
زخم ها جانی بگیرد کاش
کاش طوفانی بگیرد
کاش...
علیرضا قزوه