گزارش جلسات گروه
دومین جلسه گروه در سال 96
با سلام
تاریخ و زمان جلسه: ساعت 8تا 9 روز سه شنبه 09/ 03/ 1396،
مکان جلسه: گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان.
موضوعات مورد بحث: ادامه بحث سعادت(هابرماس، دیویی).
هابرماس مسائل اخلاقی را در دو دسته فردی و اجتماعی جای می دهد. در قسمت فردی از کنش ارتباطی و شیوه گفتگو سخن می گوید و در بخش اجتماعی به مسائلی چون صلح و آزادی و امثال آن توجه دارد. ریشه فکری هابرماس از مکتب فرانکفورت است و از آخرین بازمانده های این مکتب است و به بازسازی مسائل طبیعت و اندیشه ها می پردازد. هابرماس سعادت بشر را در صلح و آزادی و اینکه بتوان گفتمان را از مجموعه ای از افکار بدست آورد، می داند. اخلاق باید ما را به دموکراسی و چیزی که وحدت نظر همه باشد برساند. وی سعادت را در عرصه اجتماعی، در برابری های اجتماعی می دانست. سعادت از نظر هابرماس در یک فضای گفتگویی شکل می گیرد که ویژگی هایی چون صلح، آزادی و برابری اجتماعی را داشته باشد. در گفتگو هیچ فشار بیرونی ای نباشد و اطلاعات همه افراد یکسان باشد( تا افراد سر یکدیگر کلاه نگذارند). او سه نوع علاقه که به سه نوع دانش منجر می شود را مطرح می کند. علایق استراتژیک یا فنی( علوم تجربی و فنی)، علایق فهمیدنی( علوم تاریخی) و علاقه به انتقاد همه چیز( علوم رهایی بخش و برسازنده).
رویکرد دیویی در اخلاق ابزارانگاری است . احکام ارزشی ابزاری است برای این که در شرایطی کـه عـادات، برای هدایت رفتار کفایت نمی کند، رفتار را به نحو رضایت بخشی جهت دهی کند. در این دیدگاه احکام ارزشـی بـه نحـو ابـزاری ارزیابی می شوند، یعنی از این جهت که تا چه حد می توانند در راهنمایی رفتار موفق باشند . مـا بـا ایـن وسـیله ایـن احکـام را آزمون می کنیم که ببینیم آیا نتایج رضایت بخشی به همراه دارند یا نه و آیا مسائلی را که برای حل آن طراحی شد ه اند را حـل می کنند یا نه. در این رویکرد پراگماتیستی شرایط تضمین احکام ارزشی در رفتـار خـود بـشر قـرار دارد و نـه در یـک مرجـع پیشین مثل فرمان الهی یا صور افلاطونی یا عقل محض. مشکل اصلی فلسفه اخلاق دیویی نسبی گرایی است. او معتقد بود نه اخـلاق سـنتی و نـه فلـسفه اخـلاق سنتی هیچ کدام نمی توانند با مسائلی که در این جامعه در حـال گـذار مطـرح می شود به خوبی مواجه شوند. اخلاق سنتی با شرایطی سازگار بـود کـه دیگـر وجود نداشت. این اخلاق را نمی شد به گونه ای تغییر داد که با آن بتوان مسائل جدید را حل کرد. فلسفه اخلاق سنتی هم در جستجوی کشف و توجیه اهداف و اصول اخلاقی معینی بود که با روش های جزمی به دسـت آمـده بـود. ایـن اصول قادر نبودند متناسب با شرایط و نیازمندی های جدید بشر تغییر کنند. هم اخلاق سنتی و هم فلسفه اخلاق در خدمت علایق انسان های برگزیده بودنـد اما به هزینه اکثریت مردم. به این ترتیب لازم بود اخـلاق بازسـازی شـود تـا اینکه بتواند پاسخگوی مسائل و مشکلات جدید باشد. اخلاق دیویی یک اخلاق پسینی و تجربی است بر خلاف اخلاق افلاطون که اخلاقی پیشینی و ماقبل تجربی است. یعنی در اخلاق افلاطون ماهیـت بـشر و سعادت او بدون توجه به این دنیای مادی تعیین می شود و فقط بر طبق مثال خیر و ایده آل ها. اما اخلاق دیویی از شرایط اجتماعی و محیطی و دنیای مـادی و فیزیکی غیرقابل انفکاک است.
ادامه دارد...
با تشکر از حضور دکتر نوروزی و سایر دوستان