یک سه شنبه یک کتاب
پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است
نویسنده: دنیل کلاک - ریموند مارتین
مترجم: حمیده بحرینی
نشر: هرمس
تعداد صفحه: 198
نویسندگان این کتاب با طرح پرسشهایی درباره مسائل مختلف نشان میدهند فلسفه، مجموعهای از اطلاعات نیست، بلکه پرسشگری و خردورزی است و توجه دانشجویان را به مهارتهایی جلب میکنند که برای برخورد نقادانه با مطالبی که معمولاً در دورههای مقدماتی فلسفه مطرح میشود، مورد نیاز است. این اثر دربرگیرنده ۱۴ فصل است که می کوشد مفروضات ما را درباره بدیهی ترین پرسش های جهان شناسی به چالش بگیرد. نویسندگان در پی آنند تا سنت پرسیدن را احیا کنند و به مخاطب یادآور شوند هیچ پاسخی، پاسخ نهایی و قطعی نیست. نویسندگان این کتاب کوشیدهاند به شیوهای سقراطی به عرصه داشتهها و دانشهای ما بپردازند تا در نهایت «نمیدانم» سقراط را به یادمان آورند.
سقراط فیلسوفی تمامعیار بود. او همینقدر میدانست که چیزی نمیداند. اما این هنر را هم داشت که به دیگران نشان دهد که آنان هم با همۀ باریکبینی و فضل و ادعایشان، چیزی نمیدانند.
سقراط با تکیه به فلسفه، همهچیز را زیر سؤال میبرد؛ حتی خود آن فرضهایی را که پیشتر همهچیز را بر مبنای آنها زیر سؤال برده بود! او مثل هر فیلسوف واقعی، با تکیه بر فلسفه به ما نشان میدهد که چگونه خودمان زیر پای خودمان را خالی کنیم و از پاسخها که حائل میان ما و امر رازآمیزند، گذر کنیم.
کتاب «پرسیدن مهم تر از پاسخ دادن است»، شما را به دنیای فلسفه دعوت میکند؛ البته بهشیوۀ سقراط. با این شیوه شما از پاسخهایتان به مسئلهها دست میکشید تا این که سرانجام بتوانید حکمتی را تجربه کنید که محصول ندانستن است.
بسیاری با این برداشتِ نادرست به فلسفه روی میآورند که فلسفه چیزی جز مجموعۀ دانش نیست. آنان بیش از این که خودشان مستقلاً بیندیشند، میخواهند اطلاعات جمعآوری کنند. اما در این کتاب عملاً نشان داده شده است که فلسفه مجموعهای از اطلاعات نیست؛ بلکه پرسشگری و خردورزی است. فلسفه، ما را از اسارت در پاسخهای حاضر و آماده رها کرده و برای خلق مفاهیم نو آمادهمان میکند.
نویسندگان این کتاب در زمانهای که بشر بسیار قدرتمندتر و ذهنش بسیار انباشتهتر از دوران سقراط است ما را به شیوه سقراطی به عرصه داشتهها و دانشهایمان میبرند تا در پایان راه، «نمیدانم» سقراط را بر زبانمان جاری سازند. «نمیدانم» که بیان آنان اصل حکمت است. آنان از ما درباره چیزهایی میپرسند که بدیهی و روشن میپنداریم و هر سوالی را درباره آنها احمقانه و دور از خرد. آنان از مکان میپرسند و از جایی که ایستادهایم و از زمان و «آن»ی که بسرمیبریم و اینکه کیستیم، و وقتی از «من»، «مکان من»، «زمان من» و ...سخن میگوییم در واقع از چه سخن میگوییم؟ آیا واقعا مختاریم؟ اگر آری چقدر و تا کجا؟ و اصلا کدام کار ما مختارانه است؟ آیا دانش ما معتبر است و به حقیقت راه میبرد؟