یک سه شنبه، یک کتاب
نویسنده طی هفت فصل، تحلیلی منسجم از آسیبشناسی و بحرانهای آموزش و تربیت در عصر مدرن ارایه نموده و سپس در مبحثی با عنوان تکلیف برای آینده در نه فصل راهکارهای حل بحرانهای آموزشی جوامع صنعتی و اصول نظام آموزشی صحیح و منضبط را بررسی کرده است. راهکارهایی که نویسنده برای برون رفت از بحران عصر جدید می دهد، قابل توجه است. به طور کلی می توان گفت در شیوه تربیتی ارائه شده توسط نویسنده، نقش مربی و گروههای اجتماعی در تربیت کودک و نقش ارزشها و معنویات بسیار برجسته است.
بخش اول: وضعیت تعلیم و تربیت در عصر حاضر
فصل اول: تکامل نیافتگی کودک- در این فصل اهمیت دوران کودکی را در شکل گیری شخصیت و منش انسان بررسی می کند. با ذکر نمونه هایی از گذشته، تاثیر محرومیت های مختلف کودک و شرایط جامعه را در جهت دهی به رفتار کودکان بیان می دارد.
فصل دوم: تعلیم و تربیت از طریق جامعه- نویسنده اجتماعی کردن را اینگونه تعریف می کند: « فرایندهایی که طی آن فردی که با استعدادها و امکانات مختلفی متولد می شود در راه پرورش و رشد رفتارهای اختصاصی تر و محدودتر خود هدایت می شود. ضمن اینکه حدود این رفتارها را معیارهای جامعه او تعیین می کند.»سپس به ارائه تعریف مختلفی از سایر فلاسفه می پردازد و در انتها مفاهیمی مانند معاشرت کردن، تقلید کردن، شبیه سازی، رشد کردن در بافت جامعه، انطباق و ... که از نظریات اندیشمندان تربیت بیرون امده است را در حد یک آرمان باقی مانده معرفی می کند و تعلیم و تربیت آنچنان که باید در مسیر اجتماعی شدن به معنای واقعی آن پپیش نرفته است.
فصل سوم: تعلیم و تربیت در جوامع سنتی- در این فصل نمونه هایی از تمدن یونان و نظام اجتماعی اسپارت و آتن تا حکومت کلیسا می آورد و در انتها اصول و قواعد مشابهی را برای جوامع سنتی در نظر می گیرد. ارتباط چهره به چهره انسانها در گروههای اجتماعی خانواده و همسایگان کاملا مشهود است. مشارکت و فعالیت در قالب برنامه از پیش تعیین شده و خط مشی ذهنی مشخص نیست.
فصل چهارم: انتقال به جوامع سنتی- در این فصل به بررسی ویژگیهای جامعه صنعتی می پردازد. سرمایه داری، پیشرفت صنعت،رشد جمعیت،شهرنشینی،تخصصی شدن، دور شدن از طبیعت، گسترش افق ذهنی و سقوط از ایمان مسیحیت را از این ویژگی ها برمی شمارد.
فصل پنجم: تحول در خانواده- در این فصل به تحولاتی خانواده در جوامع صنعتی می پردازد.نمونه هایی از این تحولات شامل: اشتغال اعضای خانواده در بیرون، فضای زندگی محدود،کاهش تعداد فرزندان،اشتغال مادران،بحران زندگی زناشویی،انتظار بیش از حد از والدین ... است.
فصل ششم: نارسایی تعلیم و تربیت در مدرسه- در این فصل به تحولاتی که جامعه صنعتی در مدارس ایجاد کرده و اصلاحاتی که توسط اندیشمندانی مانند هربارت و پستالوزی.لانگ بین مطرح شده را تشریح می کند و در نهایت تلاش می شود به پرورش همه ابعاد وجودی انسان پرداخته شود و روح اجتماعی حاکم بر مدرسه را احیا کنند.
فصل هفتم: بحران تعلیم و تربیت در عصر حاضر: تردید در مورد معیارها و هدفها، نارسایی قدرت اساطیر، جستجوی بی هدف در پی اعتقادات، تهدید حکومتهای دیکتاتوری، پایان لیبرالیسم، مسیحیت و طرز تفکر جدید، تربیت در یک دنیای بی ایمان را به عنوان مسائل عصر حاضر می داند و بررسی می کند.
بخش دوم: تکلیف برای آینده
فصل اول: تعلیم و تربیت به عنوان کمک برای زندگی- در این فصل بر اساس مشکلاتی که در بخش اول کتاب بررسی کرده است، به توصیف درستی از تعلییم و تربیت می پردازد و چهار عامل تاثر گذار و نقش هر کدام در تربیت را معرفی می کند: 1- عامل زیست شناختی(کمک به رشد) 2- عامل اجتماعی(انطباق) 3- عامل فرهنگی(پرورش معنوی) 4- عامل مذهبی( کمک برای زندگی باهدف). نقش تربیت این است که روند رشد جسمی و روحی را از تاثیرات مضر خارجی حفظ کند . تربیت باید زمینه را برای انطباق با واقعیتهای مشهود زندگی فراهم کند. در این صورت اجتماع آخرین و بالاترین ارزشها نیست، زیرا انسان باید بیشتر از خدا اطاعت کند تا از انسان. یکی دیگر از وظایف تربیت کمک به پرورش معنوی است. اما این سه فرایند رشد و انطباق و پرورش معنوی نمی توانند انسان در حال رشد را با مفهوم غایی زندگی آشنا کنند و طبیعت، اجتماع و فرهنگ این ظرفیت را ندارند و لازمه این کار ارتباط با ابدیت و اتصال به قدرت ماورا است.
فصل دوم: موارد و مثالهای زنده روز- در این فصل نویسنده به بیان مثالهای مختلف از روشهای تربیتی انجام شده می پردازد: دهکده کودکان ایمست: هدف در این دهکده فراهم کردن موقعیتی برای تربیت کودکان مسئله دار است. این دهکده 17 خانه دارد و هر خانه یک « مادر خانه» دارد که 9 کودک را مراقبت می کند. شرایط دهکده و خانه و مادر خانه به گونه ای ترتیب داده می شود که بتواند در یک فضای سالم زمینه تربیت کودکان فراهم شود.در ادامه این فصل مثالهای مختلف دیگری را می اورد.
فصل سوم: مربی در کشاکش قدرتهای ضد و نقیض. هر کودکی در معرض نفوذ تاثیرات بی شماری قرار دارد. نویسنده نقش مربی را در این وضعیت، مهم می داند. مربی باید قبول شهامت کند تا رسالتش را در کمک به رشد انسانها انجام دهد. نباید در تربیت کودک تنها به نقش مربی اکتفا نمود. رهایی ااز قید ارتباط مستقیم با کودک و استفاده از نیروی سازنده گروههای کوچک تاثیرگذار است. مربی باید ارزشهای اخلااقی را در خود تحقق بخشد تا از قدرت و نفوذ تربیتی برخوردار باشد. از این رو به تربیت خود اهمیت ویژه ای دهد. وقتی یک جوان در حال رشد با مربی خودساخته روبرو شود زمینه مساعدی برای تربیت او فراهم می شود.
فصل چهارم: گروه بسته یا کانون شکل بخشی به منش- در این فصل نویسنده ابندا مزایا و خطرات اجتماع باز را بررسی می کند و سپس گروههای مسئول تربیتی را برای امر تربیت در شرایط فعلی پیشنهاد می دهد. در اینجا به نقش خانواده به عنوان مهم ترین گروه اشاره می کند اما به دلیل عدم انجام وظایف تربیتی توسط والدین، به لزوم گروههای کوچک می رسد. البته خطر گروههای بسته را هم مطرح می کند. نویسنده توجه به دو نهاد جدید« مدارس کوتاه مدت» و « خانه های تربیت ملی» را جلب می کند
فصل پنجم: فراهم کردن فعالیتهای عملی- نویسنده علت تمایل متربی به ارضای نیازهای بی ارزش خود را عدم توجه کافی به رفع نیازها با اهداف متعالی تر می داند و از این رو فراهم کردن زمینه برای انجام کار عملی و قبول مسئولیت کمک مهمی به رشد او می کند.خدمت به هم نوعان، گروههای امداد و کوهنوردی و ... نمونه هایی است که فرصت تمرین عملی را فراهم می کند و ضمن آن صفات عالی اخلاقی را برای متربی فراهم می کند.
فصل ششم: انضباط در راه کمک به خودسازی- نویسنده در این فصل بیان می دارد: « در یک حیات معنوی و اخلاقی، مقاومت خیلی بیشتر از انطباق و قاطعیت و صفای وجدان خیلی بیشتر از قابلیت هدایت شدن از طرف توده ها اهمیت دارد.» یکی از راههای این مقاومت و انضباط، عادت دادن کودک به نیکی است تا به تدریج با روح نظام ارزشها که منشا این رفتار است آشنا شود. کسب این عادات خوب تنها با طرد عوامل زاید محقق می شود. مقابله با سیل محرکهای مختلف در برنامه تربیت قرار گیرد که از کودک شخصیت منفعلی می سازد و خلاقیتش را کور می کند. مربی باید خود بتواند حس آزاد بودن از تمام قیودها را برای متربی به وجود بیاورد. این موارد تایید کننده یک مدیریت قاطع و منضبط است. هیچ نوع تربیت روحی بدون انضباط ظاهری امکان پذیر نیست. قدرت چشم پوشی از دیگر راهکارهای نویسنده برای تربیت است. چشم پوشی یعنی صرف نظر کردن از چیزی به منظور ذخیره نیرو برای انجام کار دیگر. چون نیازهای انسان محدود نیست.تمرکز باطنی و تمرین سکوت، انجام صحیح کار، از دیگر مواردی است که نویسنده مطرح می کند.
فصل هفتم: بلوغ عقلی و مسئولیت در برابر دنیا- انسان باید با خود به توافق برسد که برای چه منظوری می خواهد در دنیا منشا اثر باشد. برای این گونه تربیت کردن متربی تجارب عاطفی، پرورش قوای روحی، پرورش قوای عقلی، دانش و شناخت ارزشها، فضای محفوظ تربیتی، پایداری در موارد جدی، عشق و ازدواج در چارچوب شرایط بستر این کار را فراهم می کند.
فصل هشتم: نظام حاکم بر جوامع تربیتی- در این فصل نویسنده مطابق یا نظریاتش چگونگی نهادهای درگیر در امر تربیت را برای رسیدن به هدف اصلی تربیت، درگیر می کند.خانواده،کودکستان،مدرسه کلیسا و .. را بررسی می کند.
فصل نهم: جبر و اختیار- در فصل آخر کتاب که در 3 صفحه نوشته شده است، جمع بندی کلی از مباحث صورت گرفته است و در تمام مسیر این راه انسان هم آزادی فردی دارد و هم در چارچوب گروههای موثر اجتماعی رشد می کند و در انتها نویسنده با این جمله کتابش را به پایان می برد. « روح ربانی در هر جایی که بخواهد جریان پیدا می کند.»