با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

«با دانشجو فراتر از درس کار کنید. با او ارتباط برقرار کنید؛ او را وادار به کار کنید و زمینه‌های تحقیقی را با او در میان بگذارید. مذاکره علمی بین استاد و دانشجو مطلب بسیار مهمّی است.» مقام معظم رهبری۱۳۸۱/۰۸/۲۲


قراری است بین اساتید و دانشجویان.
اینجا،محلی برای تفکر،تحقیق وتبادل نظرآزاد.
از ابتدای فلسفه تا اوج تربیت.
قرار ما اینجاست...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۱۹:۵۳ - Fatih Emlak
    teşekkür
  • ۳۰ آبان ۹۶، ۰۸:۰۴ - پوریا قلعه
    ممنون

یک سه شنبه، یک کتاب

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ق.ظ

معرفی از: ساجده السادات رضوی زاده

دانشجوی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش




مراقبت و تنبیه: تولد یک زندان(1977)

کتاب مراقبت و تنبیه اثر میشل فوکو، فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی، یک نمونه بارز تبارشناسی است که در چهار بخش به بررسی روند شکل گیری زندان می پردازد و تنبیه را از شکل ابتدایی آن تا شکل کنونی اش، مورد بررسی و واکاوی قرار می دهد.

از جمله نکاتی که در این کتاب می توان به آن اشاره کرد: 

  • تبارشناسی دانش و قدرت

  • فناوری های به وسیلۀ دانش به وجود می آید تا قدرت بیشتری به دست آید.

  • تولد زندان در جامعۀ مدرن بیانگر چگونگی بهره گیری از قدرت در گذشته و حال است.

  • در گذشته، قدرت برای کنترل بدن مورد استفاده قرار می گرفت، و اکنون قدرت برای کنترل ذهن و جان مورد استفاده قرار می گیرد.

  • قدرت نظارتی دوران مدرن

  • سراسر بینی

  • چرخش فوکو از روابط گفتمانی به کردارها و روابط غیرگفتمانی

  • روابط بین قدرت، معرفت و بدن

  • موضوع تحلیل در این کتاب، کاربرد روابط قدرت و معرفت و کاربرد فناوری های قدرت بر روی بدن

  • تبدیل آدمی به ابژه از طریق سوبژه ها (تبهکار، بزهکار، شهروند خوب و...)


دامی ین به جرم سوء قصد به جان پادشاه فرانسه محکوم شد که " با یک تا پیراهن و مشعلی از موم مشتعل به وزن نزدیک به یک کیلو در دست ، در یک گاری به میدان گرو برده شود و بر قاپوقی که در آنجا بر پا شده ، با انبری گداخته و سرخ سینه ، بازوها ، ران ها و ماهیچه های ساق هایش شکافته شود ، و دست راست اش در حالی که در آن چاقویی را گرفته که با آن به جان شاه سوء قصد کرده ، با آتش گوگرد سوزانده شود و روی شکاف های ایجاد شده در بدن اش سرب مذاب ، روغن جوشان ، صَمغ گداخته و موم و گوگرد مذاب ریخته شود ، و سپس بدن اش با چهار اسب کشیده و چهار شقه شود و اندام ها و بدن اش سوزانده شود ، خاکستر شود و خاکسترهایش به باد سپرده شود . "


بخش اول: تعذیب


فصل اول: بدن محکومان:


در نیمه دوم قرن هجده تنبیه مجرمان با روش های خشونت آمیز و بی رحمانه ای مانند: مثله شدن، داغ خوردن، تکه تکه شدن، ریختن مواد مذاب در معرض دید عموم و... انجام می گرفت اما کم کم این نگرش که اثرگذاری تنبیه محصول حتمیت آن تلقی می شود و نه شدت قابل دیدن بودن آن و آن چه باید از ارتکاب جرم جلوگیری کند نمایش نفرت انگیز مجازات در ملأ عام نیست بلکه قطعی بودن تنبیه و مجازات است، شکل گرفت و تعذیب در ملأ عام ناپدید شد که از یک سو نشان دهنده نمایش آن و از سوی دیگر به معنای باز شدن چنگ ها از بدن است. در اوایل قرن ۱۹روش های تنبیه ملاحظه کارانه شد و نمایش درد و تنبیه جسمی محو شد و دیگر با بدن کار نداشتند یا کمتر کار داشتند و مجازات مرگ در یک لحظه(با گیوتین) مطرح شد. و در تنبیه بیشتر سلب آزادی و زندگی عنوان شد. مجازات فقط برای خود محکوم شد تا ننگ و بی آبرویی کمتری برای خانواده داشته باشد و در تنبیه چهره مجرم حذف شد و تکنسین و قاضی و روان شناس و مربیان تربیتی جایگزین جلاد شده است. هدف اصلی کیفر از دست دادن دارایی یا حقوق بود نه درد جسمانی و در تعیین جرم عوامل متعددی از جمله اراده، هوس ها، امیال، انگیزه ها و... دخیل شد و تمامی این تغییرات بین سال های 1760تا 1840 رخ داد و مجازات ها تعدیل شد


فصل دوم: نمایش تعذیب ها


تعذیب یک نکنیک است با کمیت معین،  تناسب جرم و کیفر، اهداف بدنام کردن مجرم و چشمگیر بودن مجازات به منزله پیروزی عدالت را دنبال می کرد. قواعد سه گانه که قضاوت براساس آن ها انجام می شد عبارتند از:


(حجت های کامل، نیمه کامل و نشانه های دور) که فقط کارشناسان می فهمیدند و در نتیجه موجب مخفی بودن قضاوت و خاموش شدن همه صداها در برابر عدالت پادشاه بود.


اجرای علنی کیفرها در سده ی 18 چند جنبه دارد:


 1- مجرم، جرم خود را اعلام و تصدیق می کرد.


چرخاندن او در خیابان ها، نصب اعلامیه بر پشت، سینه یا سر او برای یادآوری حکم، اعتراف به جرم در مقابل در کلیساها، او را در پای تیرکی در معرض دید همگان قرار دادن و خواندن اعمال او و حکم صادر شده در مورد او با صدای بلند و...


2- صحنه اعتراف دوباره برپا می شد.


3- اتصال تعذیب به خود جرم(استفاده از آلت جرم و تعذیب در مکان جرم)


4- آزمون نهایی مجرم در لحظه جان دادن برای نجات روح.


کند بودن مراسم تعذیب، فریادها و دردهای محکوم، این ها می توانست به منزله کفاره ای برای تخفیف مجازات های عالم برین به شمار آیند.


بخش دوم: تنبیه


فصل اول: تنبیه تعمیم یافته


از پایان سده هفدهم جرم های خشن جای خود را به دزدی و کلاهبرداری داد و مجرم عصبی و فقیر زیرک و حسابگر، و گروه های بزرگ تبهکار به گروه های کوچک تبدیل شد.


کثرت مراجع ضامن عدالت، تفاوت در آیین دادرسی، تعارض درونی برسر صلاحیت، منافع سیاسی و اقتصادی مراجع و دخالت قدرت سلطنتی و بدین ترتیب اصلاح قدرت شاه و از بین بردن جواز قانون شکنی ها وضع قوانین جدید را ضروری ساخت که موجب جدا شدن دادگاهها شد.


 کارکرد اصلی تنبیه در اصلاحات کیفری در واقع پیشگیری است یعنی تنبیه به آینده نظر دارد. و حال آنکه در کیفرمندی مبتنی بر تعذیب سرمشق پاسخی دندان شکن به جرم بود و این سرمشق  در نمایشی باید هم جرم را نشان می داد و هم قدرت پادشاهی مسلط برآنرا.


در اصلاحات کیفرمندی، قدرت تنبیه باید بر اصول و قواعد زیر استوار باشد:


1-فزونی نفع پرهیز، از نفع ارتکاب جرم


2-تصور کیفر باید به حداقل برسد نه خود کیفر


3-اثر کیفر بر ذهن مردم مهمتراز مجرم است


4-قاعده ویژگی دادن بهینه: قوانین دقیق جرم ها را طبقه بندی کنند و در گونه هایی گردآیند که هیچ جرمی امکان بیرون ماندن از این گونه ها را نیابد.


5- قاعده قطعیت کامل: قوانین باید روشن مکتوب و منتشر شده باشد تا هر عضو جامعه بتواند کنش های مجرمانه را از کنش های پسندیده تشخیص دهد.


6-قاعده ی حقیقت مشترک: حقیقت جرم همانند حقیقت ریاضی تنها زمانی قابل پذیرش است که کاملاً اثبات شده باشد بعلاوه متهم باید تا زمان اثبات نهایی جرم اش بی گناه به شمار آید.



 فصل دوم: ملایمت کیفرها


در 1749 کشف شد که تبهکاران افراد بیکار هستند برای همین کار در انزوا و همراه با انضباط و دستمزد برای زندانی ها و تامین هزینه های زندان تدبیر شد. و مدت زندان با زمان اصلاح متناسب شد. ثبت رفتار زندانیان در 1795، دسته بندی زندانیان در 1797 موجب شکل گرفتن دانشی فردی شد.


تنبیه باید بر پایه ی یک تکنولوژی تمام عیار تصور استوار شود. از جمله راهکارهای ایجاد تصور مانع از جرم می توان به موارد زیر اشاره کرد:


1- تاحد امکان خود سرانه نباشند


2- به کارگیری جرم علیه خودش و احیاء منفعت از بین رفته: به عنوان مثال در پس جرم ولگردی، تن آسایی نهفته است و با همین تن آسایی است که باید مبارزه کرد و به کار گماشتن آنان مهمترین راه تنبیه آنهاست.و همچنین باید نفعی مفید که با ارتکاب جرم بسیار ضعیف شده است، جان دوباره داد. مثل احساس احترام که شخص تبهکار به هنگام دزدی، افترا زدن و... از دست می دهد. و باید این کار را با آموزش این احساس در مورد خود او آغاز کرد. یعنی این حس را در او بوجود آورد که آنچه او از دست داده است برخورداری آزادانه از دارایی ها و حیثیت و وقت و بدن خود اوست. تا بدین ترتیب او نیز به نوبه ی خود به برخورداری آزادانه دیگران احترام گذارد.


3-تناسب زمانی جرم و کیفر: کیفر می تواند ثابت باشد بدین معنا که قانون آن را برای هم یکسان وضع کرده است اما ساز و کار درونی آن باید متغیر باشد به عبارتی کیفرها در صورتی نتیجه بخش خواهند بود که پایان داشته باشند و قطعی نباشد. نمایندگان مجلس موسسان با پذیرفتن این تحلیل برای خائنان و قاتلان مجازات مرگ را پیش بینی می کنند و کیفرهای دیگر باید پایانی داشته باشند(حداکثر بیست سال)


4- انتشار سریع نشانه ها، منفعت ها و مدت: هر فرد باید نفع و امتیاز خود را در این مجازات پیدا کند. مجازات باید به منزله غرامتی به شمار آیند که مجرم به دلیل آسیبی که به همشهریان خود وارد آورده باید به تک تک آنان بپردازد و مفیدتر آنست که بسته به ماهیت جرم اش برای مدت زمانی به صورت برده به خدمت کشور درآورند در نظام پیشین که بدن محکومان دارایی شاه بودو داغ و نشان خود را بر آن می زد اکنون بدن محکوم بیشتر دارایی جامعه است و از این رو اصلاحگرایان تقریباً همیشه کارهای عمومی را به منزله بهترین کیفر ممکن پیشنهاد می کردند.


5- تبلیغات: در تعذیب بدنی سرمشق برپایه ی رعب و وحشت استوار بود. ترس جسمی، وحشت جمعی و تصویرهایی که همانند داغی برگونه یا شانه ی محکوم زده می شد باید در حافظه تماشاگران حک می شد. اما اکنون سرمشق برپایه درس، گفتمان ،نشانه و نمایش و تصویر کردن اخلاق همگانی استوار است. تک تک عنصرهای آیین تنبیه باید سخن بگویند، جرم را بیان کنند، قانون را یادآور شوند، ضرورت تنبیه را نشان دهند و تبلیغات نباید یک اثر جسمی رعب انگیز را انتشار دهد بلکه باید کتابی را برای خواندن بازکند به عبارتی دیگر باید مجازات ها یک مدرسه باشند نه جشن.


بخش سوم: انضباط


فصل اول: بدن های رام


بدن همیشه ابژه قدرت بوده


 ساختن بدن هایی مطیع و نیرومند در اقتصاد و ضعیف در سیاست بود. این فرایند خرد خیلی زود در کالج ها، مدارس، بیمارستان ها و ... به کار گرفته شد.


نخستین اقدام انضباط توزیع افراد در مکان ها از طریق تکنیک های زیر بود:


1. ایجاد حصار 2. شبکه بندی، جای اختصاصی برای هر فرد (بهره گیری از یک روش قدیمی معماری و دینی ) 3. توزیع در مکانی که بتوان افراد را مجزا و نشانه گذاری کرد. 4. قابلیت جایگزینی و تعویض با یکدیگر.


 طراحی یک مدرسه در 1737 و شکل‏گیری انصباط در مدارس


انضباط در ارتش شکل گرفت


فصل دوم: شیوه های تربیت خوب


والهاوزن در ابتدای سده 17، از انضباط سخت به منزله تربیت خوب سخن گفت.


قدرت انضباطی تربیت می کند، ترکیب می کند، جداسازی می کند و افراد را هم به منزله ابژه و هم به منزله ابزار اعمال قدرت در نظر می گیرد.


فصل سوم: سراسربینی


سراسربین مکانی است برای تفاوت گذاری و آزمایش روی انسانها و جداگری با قطعیت و همچنین تحمیل رفتاری خاص به انسان ها، در نتیجه اثر اصلی سراسر بین عبارت است از ایجاد حالتی همیشگی و ناپایدار در فرد محبوس شده.


سراسربین جنبه آزمایشگاهی دارد. یعنی می تواند برای انجام آزمایش ها، تجربه ها، اصلاح رفتارها و تربیت پا بازپروری افراد، برای آزمایش داروها و بررسی اثرشان، برای آموزش همزمان تکنیک هایی متفاوت به کارگران و تعیین بهترین آن ها استفاده شود.


سراسر بین کاربردهایی چندگانه دارد: برای اصلاح زندانیان، پرستاری و درمان بیماران آموزش دانش آموزان، نظارت برکارگران و به کار واداشتن گدایان و بیکاره ها به کار. نوعی تبیین ابزارهای قدرت و روش های دخالت آن است  که می توان در بیمارستانها، کارگاهها، مدرسه ها و زندان ها آنرا به کار گرفت.


هر نهاد سراسربین حتی اگر به دقت محصور بسته باشد بدون دشواری می توان مورد بازرسی سرزده و بی وقفه قرارداد این بازرسی نه فقط ابزاری برای بازرسان تعیین شده بلکه هر عضوی از جامعه می تواند خود مشاهده کند که مدرسه ها، بیمارستان ها کارخانه ها و زندان ها چگونه عمل می کنند بنابراین سازوکار انضباطی به شیوه ای دموکراتیک کنترل خواهد شد چون بی وقفه در دسترس شورای بزرگ دادگاه مردم خواهد بود به عبارتی دیگر سراسربین نهادی است که برای افزایش تولید توسعه ی اقتصاد انتشار آموزش، ارتقاء سطح اخلاق همگانی فعالیت می کنند


برخورد با طاعون در پایان سده هفدهم بر اساس اصول زیر بود: شبکه بندی دقیق مکان، حبس مردم در شهر، محله و خانه، بازرسی مداوم (گزارش روزانه گزمه ها به داروغه و داروغه به شهردار)، کنترل ورود و خروج، توزیع غذا و دارو و تعیین پزشک و اعدام سریع متخلفین. طاعون موجب طرح های انضباطی شد و از ابتدای سده نوزدهم تقسیم بندی و فردی سازی در تیمارستان، و ندامتگاه و... به اجرا درآمد.


بخش چهارم:  زندان


فصل اول: نهادهای کامل و بی پیرایه


در ابتدای قرن 19 زندان ره آورد تاریخ و نتیجه ترقی اندیشه شمرده می شد. اما بعدها معلوم شد زندان راه حل قبیحی است که گریزی از آن نیست. از آنجایی که زندان منطقه ای رها شده نیست و مسئولیت اصلاح فرد را بر عهده دارد باید از مدرسه و ارتش انضباطی تر باشد. انضباط بی وقفه و مستبدانه همراه با آموزشی فراگیر از ویژگی های زندان است. با رویت پذیری زندانی و یادداشت همه اعمال او توسط مراقب زندان، مولد دانش شد. برای تعیین خصلت زندانی به تمام زندگی او توجه شد و غریزه،انگیزش، گرایش و شخصیت فرد نیز در ارتکاب جرم دخیل داده شد، همه این خصوصیات باعث تبدیل مجرم به بزهکار شد.


فصل دوم: قانون شکنی و بزهکاری


نقدهای زندان: 1. زندان نرخ جرم را پایین نمی آورد. 2. بازداشت موجب تکرار جرم می شود. 3. زندان بزهکار تولید می کند. 4. زندان یک گروه همبسته و سازماندهی شده تبهکار درست می کند. 5. تبعید زندانیان پس از آزادی مانع یافتن کار و تکرار جرم می شود. 6. زندان با فقیر کردن خاواده زندانی بزهکار تولید می کند. 7. هزینه درونی زندان و هزینه بزهکاری هایی که زندان قادر به کنترل آنها نیست یک اشتباه اقتصادی است. پاسخ این نقدها ثابت بود و آن این که این تکنیک ها باید اصلاح شود و یا این که اصلاح خوب صورت نگرفته است. قواعد ندامتگاهی به این شرح بود: 1. هدف اصلی اصلاح است. 2. زندانیان باید طبقه بندی و توزیع شوند. 3. کیفرها باید با میزان اصلاح تنظیم شود. 4. کار اجباری با مزد باید برای زندانی وجود داشته باشد. 5. زندانی باید آموزش حرفه ای و عمومی ببیند. 6. زندان باید تحت کنترل فرد متخصص (پزشک). 7. کنترل و کمک پس از آزادی هم باید ادامه یابد.


فصل سوم: حبس


پایان شکل گیری نظام حبس 22 ژانوی 1840 یعنی روز گشایش رسمی دارالتادیب متره است. متره شدیدترین نوع سازمان انضباطی بود که از پنج الگوی خانواده، ارتش، کارگاه، مدرسه و الگوی قضایی پیروی می کرد. در سال 1348 در اوج شورش زندانیان دارالتادیب متره کاملا آرام بودند. تولد روان شناسی مربوط به این دوره است.


حبس، تکنیک ندامتگاهی را به سراسر جامعه انتقال داد که نتیجه های زیر را در پی داشت:


1-یک درجه بندی پیوسته ایجاد شد که از بی نظمی تا جرم را رتبه بندی می کرد یک مدلول مشترک میان سنگین ترین جرم و کوچک ترین بی قاعدگی برقرار شد و آن انحراف و نابهنجاری بود این مدلول همان کارکردی را از لحاظ معنایی تعمیم می دهد که حبس از لحاظ تاکتیکی تعمیم می دهد. آن فردی که زمانی دشمن شاه و زمانی دیگر دشمن اجتماع خوانده می شد اکنون منحرف نامیده می شد.


2-در سده19 مکان هایی که برای جرم امن بود تحت سیطره انضباط های سخت قرار گرفت و از همین رهگذر بزهکاری پدید آمد. مجرم از یک سو طرد شده از سوی دیگر بکار گرفته می شود او در دل قانون جای دارد که همان حبس است.


3-نظام حبس قدرت تنبیه را طبیعی و مشروع کرد و آستانه تسامح را پایین آورد. زندان کاری را ادامه می دهد که در جای دیگری آغاز شده است.


4-شکل نوینی از قانون برجسته شد که آمیزه ای از قانونمندی و طبیعت بود یعنی هنجار این امر تجزیه درونی قدرت قضایی و فراگیرشدن قدرت بهنجار ساز را به دنیال داشت که قضات آن معلم، پزشک و.. بودند.


5- بافت حبس  با روش ها ی خود (تثبیت، توزیع و ثبت)موجب توسعه امتحان شد.


امتحان تمام جامعه را در برگرفت و همین موجد علوم انسانی شد.


6-زندان صرفاً یک ابزار سرکوب یا طرد برای دولت نیست بلکه در عمق ساز و کارها و استراتژی های قدرت رسوخ کرده است. برای همین اصلاح و تغییر آن دشوار است البته دو فرایند تقلیل کارکردهای بزهکاری و انتقال کارکردهای قضایی به شبکه های انضباطی می تواند زندان را محدود کرد.

۹۴/۰۶/۱۰

نظرات  (۲)

سلام خانم رضوی زاده. تشکر از معرفی کتاب فوکو...
به نظرم نظرات فوکو خیلی برای زمان ما هم پیام داره. "پیوند دانش با قدرت" را که ما به عینه می بینیم. هر چه قوی تر باشی، کفه ترازوی دانشت فزونتر خواهد شد...
البته قدرت در نظر فوکو باید مفهوم وسیعی داشته باشه.
"دیده بان قدرت" هم در اندیشه فوکو برای مربیان نکته داره. که تا چه حد یه مربی مجاز هست  به صورت پنهانی متربی خودش را دیده بانی  کنه!
فوکو میگه این دیده بانی و تنبیه ها در قدیم خیلی علنی بوده ولی زمان جدید که تکنولوژی پیشرفت کرده به خیال، مردم آزادتر هستند در صورتی که خیلی نامحسوس کنترل میشند...

و البته فوکو وقتی برای تحلیل انقلاب به ایران سفر می کنه، نمیتونه انقلاب ایران را در چارچوب نظریه قدرتش تحلیل کنه و از "معنویت سیاسی" سخن به میان میاره. یعنی میشه خیلی وقت ها کار خوب پیش بره بدون اینکه حرفی از قدرت باشه...
...........
و خانم رضوی زاده یه سئوال:
فو کو در این کتاب از روابط گفتمانی به غیر گفتمانی چرخش پیدا می کنه، طبق نوشته شما. چرا؟
چون گفتمان ها در اندیشه فوکو، همیشه محور بوده...



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی