با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

جمعی از دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان

با فلسفه تا تربیت

«با دانشجو فراتر از درس کار کنید. با او ارتباط برقرار کنید؛ او را وادار به کار کنید و زمینه‌های تحقیقی را با او در میان بگذارید. مذاکره علمی بین استاد و دانشجو مطلب بسیار مهمّی است.» مقام معظم رهبری۱۳۸۱/۰۸/۲۲


قراری است بین اساتید و دانشجویان.
اینجا،محلی برای تفکر،تحقیق وتبادل نظرآزاد.
از ابتدای فلسفه تا اوج تربیت.
قرار ما اینجاست...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۸ مرداد ۹۸، ۱۹:۵۳ - Fatih Emlak
    teşekkür
  • ۳۰ آبان ۹۶، ۰۸:۰۴ - پوریا قلعه
    ممنون

یک سه شنبه، یک کتاب

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ق.ظ

معرفی از : زهرا عسگری


عنوان اصلی کتاب: What Is This Thing Called Science?

نویسنده: آلن اف. چالمرز
مترجم: دکتر سعید زیباکلام
انتشارات
: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه (سمت)
چاپ اول
: ۱۳۷۸
چاپ دوازدهم: ۱۳۹۰
محل انتشار:تهران


کتاب "چیستی علم، درآمدی بر مکاتب علم شناسی فلسفی"   اثر آلن ف. چالمرز است که در سال 1982 به چاپ رسیده  و در سال 1374 (1995) توسط آقای سعید زیبا کلام به فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات علمی و فرهنگی در تهران، در دسترس عموم مردم قرار گرفته است. این کتاب سبکی ساده و روان داشته و در نهایت اختصار و ایجاز به بحث درباره علم میپردازد.بی جهت نیست که از زمان انتشار اولین ویرایش آن در سال 1976 تا سال 1986 ویرایش های اول و دوم آن مجموعا هفت بار تجدید چاپ شده است. چالمرز در این کتاب،  در قالب چهارده فصل ، به توضیح چیستی علم و نظریات مختلف در این باره میپردازد. در ادامه معرفی مختصری از هر یک از فصول ارائه میشود.
مقدمه: چالمرز در مقدمه کتاب از اهمیت علم بحث کرده و صاحبان قدرت و نفوذ را اهل علم میداند.سپس بیان میکند علم هم همانند همه مفاهیم و موضوعات مورد مطالعه دیگر، برای خود دارای ماهیت و چیستی است که بحث درباره ماهیت علم و موضوعات مربوط به آن در شاخه هایی با عنوان چیستی علم و یا شناخت شناسی مطرح می شوند. چالمرز توضیح میدهد عموم چنین می پندارند که علم و روش هایش دارای خصوصیاتی ویژه است. نسبت" علمی " دادن به بعضی ادعاها، استدلال ها و آثار تحقیقی به صورتی انجام می شود که نوعی امتیاز یا نوع خاصی اعتماد از آن اراده می شود. اما براستی اگر علم چنین ویژگی هایی دارد آن ها کدامند ؟" روش علمی" چیست که به حسب ادعا به نتایج خصوصاً ممتاز و قابل اتکا منجر می شود؟ و این کتاب را تلاشی برای پاسخگویی به سوالاتی از این نوع قلمداد میکند.

فصل اول: با توجه به اینکه چالمرز در این کتاب به تبیین و تحلیل نظریه ها و دید گاه های موجود درباره ماهیت و چیستی علم و روش های علمی میپردازد؛ در فصل اول با تبیین دیدگاه استقراء گرایی آغاز و به دنبال آن کار را با نقد و بررسی آن و ذکر ایرادات و اشکالات وارده ادامه می دهد.

او توضیح میدهد طبق دید گاه استقراگرایان، معرفت علمی، معرفتی است که به شیوه ای دقیق از یافته های تجربی که با مشاهده و آزمایش به دست آمده اند حاصل می شود. عقاید و سلیقه های شخصی مشاهده گر و تخیلات ظنی هیچ جایی در علم ندارند.مطابق نظر استقراگرایان سطحی، معرفت علمی به وسیله استقراء از اساس مطمئنی که از مشاهده به دست آمده است ساخته می شود. هر چه تعداد مشاهدات صحیح و منطبق بر نظریه و قانون به واسطه آزمایش افزایش یابند و هر چه یافته های مشاهداتی با به کار بردن تکنیک های مشاهداتی پیچیده تر و دقیق تر شوند، قوانین و نظریه های فراگیرتر و جهان شمول تری ساخته خواهد. همینکه دانشمندی نظریه ها و قوانین جهانشمولی در اختیار داشته باشد می تواند از آن ها نتایج مختلفی اخذ کند که به منزلۀ تبیین و پیش بینی به کار او آیند.این استدلال ، قیاسی نامیده میشود و معرفت منطقی را تشکیل می دهد.در ادامه به چگونگی درست و غلط بودن استدلالهای قیاسی میپردازد.در نهایت میتوان گفت با استفاده از استقرا، از مشاهدات به  قوانین و نظریه ها رسیده و با استفاده از قیاس، پیش بینی و تبیین انجام میشود.

فصل دوم: در این فصل به مسئله استقرا پرداخته و بیان میکند اصل استقراء را به دلیل وجود تنوع نمی توان به طور قطعی توجیه نمود و آن  را به طور قطعی ثابت کرد و با استفاده از احتمالات میتوان بعضی انتقادات وارده به استقرا را حل کرده و موضع افراطی استقراء گرای سطحی را به شیوۀ نسبتاً ساده ای تعدیل کرد.در ادامه پاسخ های ممکن به مسئله استقرا را بررسی میکند.

فصل سوم: در این فصل درباره اتکای مشاهدات بر نظریه ها توضیح میدهد و بیان میکند دو مشاهده گر معمولی که به شیء واحدی از مکان مشترک و تحت شرایط فیزیکی یکسان نظر می افکنند ضرورتا تجارب بصری همانندی ندارد و این مسلما ادعای استقراء گرایان را که علم با مشاهده آغاز می شود نقض می کند ، با این حال فقط سطحی ترین استقراء گرایان با این موضع موافق خواهند بود. هیچ یک از استقراء گرایان جدید و پیچیده تر تمایلی به بر گرفتن این صورت سطحی از استقراء گرایان نخواهند داشت.

فصل چهارم: در این فصل به آراء ابطال گرایان درباره علم پرداخته میشود و توضیح داده میشود چنانچه بخواهیم فرضیه ای را جزء معرفت علمی محسوب کنیم باید ابطال پذیر باشد. فرضیه ای ابطال پذیر خواهد بود که یک گزاره مشاهدتی یا مجموعه ای از گزاره های مشاهدتی منطقا ناسازگار با آن امکان وجود داشته باشند ، بدین معنا که اگر صدق گزاره ها اثبات شد فرضیه را ابطال کند. قانون یا نظریه علمی مطلوب صرفا بدین علت ابطال پذیر است که درباره جهان دعوی و سخن مشخصی دارد. ابطال گرایان از این نکته بسهولت نتیجه می گیرند که هر اندازه نظریه ای بیشتر ابطال پذیر باشد، بهتر است.بدین ترتیب ابطال گرایان پیشرفت علم را توضیح داده و بیان میکنند هرگز نمی توان هیچ نظریه ای را صادق دانست ، اگرچه از آرمون های دقیق با موفقیت بیرون آمده باشد، لکن می توان خوشبینانه گفت نظریه ای که قادر به تحمل آزمون هایی شده که نظریه های سابق را ابطال کرده است، نسبت به نظریه های پیشین برتری دارد.

فصل پنجم: در این فصل به رد ابطال پذیری مطلق و پذیرش ابطال پذیری نسبی میپردازد و مطرح میشود  در تبیین ابطالگرایان پیچیده از علم ، با عنایتی که به رشد علم دارد؛ توجه عمده از قابلیتهای یک نظریه منفرد به تواناییهای نسبی نظریه های رقیب معطوف می شود. به طور کلی ، یک نظریه جدید وقتی شایستگی بررسی دانشمندان را خواهد یافت که ابطال پذیرتر از رقیب خود باشد ؛ بویژه اگر بتواند پدیدار نوع جدیدی را پیش بینی کند که نظریه رقیب از آن غفلت کرده است.جرح و تعدیل یک نظریه، تعدیل موضعی خوانده میشود. اگر فرضیه جرح و تعدیل یافته ابطال پذیرند ، در آزمونهای جدید ابطال نشد ، در آن صورت مطلب جدیدی آموخته  شده است و پیشرفت حاصل می شود.سپس درباره پیشرفت علم توضیح داده و بیان میکند تایید پیش بینی های بدیعی که از حدسهای تهورآمیز اخذ شده باشند ، در تبیین رشد علم از دیدگاه ابطال گرایان اهمیتی به سزا دارند.اگر مجموعه نظریه های علمی مرحله ای از تاریخ علم را که عموما پذیزفته شده و بخوبی جا افتاده است معرفت پیشین آن مرحله بنامیم ، آنگاه حدس هایی تهورآمیز خواهند بود که ادعایشان با توجه به معرفت پیشین آن زمان نامتحمل باشند. در نتیجه به دلیل تاکید ابطال گرایان بررشد علم ، تبیین آنها از تایید تفاوت چشمگیری با تبیین استقراءگرایان دارد.

فصل ششم: در این فصل به محدودیتهای ابطال گرایی پرداخته و توضیح میدهد به سبب خطا پذیری گزاره های مشاهدتی و اتکای آنها بر نظریه ، ادعای ابطال گرایان بشدت سست می شود.در این باره پوپر دفاعی نامناسبی ارائه میدهد به این صورت که با تاکید بر تصمیمات آگاهانه یکایک افراد ، عنصری ذهنی را دخالت می دهد که تا اندازه ای با تاکید بعدی پوپر درباره علم به عنوان " فرایندی بدون فاعل"  تعارض پیدا میکند.مشکل جدی ابطال گرایی برامده از پیچیدگی وضعیت های واقعی آزمونهاست. واقعیت مشکل آفرین تاریخی برای ابطال گرایان این است که اگر دانشمندان روش شناسی آنها بدون کم وکاست تبعیت می کردند ، نظریه هایی که عموما از بهترین نظریه های علمی محسوب می شوند هرگز تحول نمی یافتند زیرا در اولین مراحل کنار گذاشته می شدند. مثلا در اروپای قرون وسطی عموما پذیرفته شده بود که زمین در مرکز جهانی متناهی واقع شده و خورشید ، سیارات و ستاره ها به دوران آن گردش میکنند. کپرنیک اخترشناسی جدیدی را پی ریزی کرد که زمین متحرک می نمود و دستگاه ارسطویی را و بطلمیوسی رامورد چالش قرار می داد. مشروح ماجرای این تغییر نظریه عمده، تاییدی برای روش شناسی های موردنظر استقراءگرایان و ابطال گرایان محسوب نمی شود، بلکه نیاز به تبیین متفاوت و پیچیده تری از علم و رشد آن را مطرح می کند.

فصل هفتم: در این فصل به نظریه ها به مثابه مجموعه های ساختاری اشاره میکند و توضیح میدهد نظریه ها باید ساختار بی انتهایی باشند ، به گونه ای که برنامه ای پژوهشی در اختیار نهند. برنامه پژوهشی لاکاتوشی ساختاری است که برای پژوهش بعدی به نحوی ایجابی و سلبی رهنمون هایی فراهم می سازد. رهنمونی سلبی یک برنامه این شرط را شامل می شود که مفروضات اساسی آن برنامه ، یا استخوانبندی اش ، نباید ترک یا جرح و تعدیل شود. این مفروضات اساسی با یک کمربند محافظ ، که مشتمل است بر فرضیه های معین ، شرایط اولیه و غیره ، از ابطال مصون نگاه داشته می شوند.پیشرو و یا روبه زوال بودن برنامه های پژوهشی منوط به این است که آنها در اکتشاف پدیدارهای بدیع موفق باشند و یا مستمرا با شکست مواجه شوند. در چهارچوب فلسفه لاکاتوش ، روش شناسی علم باید از دو منظر مورد کاوش قرار بگیرد. یکی مربوط به فعالیتهایی است که درون یک برنامه پژوهشی منفرد انجام می شود و دیگری مقایسه توانایی های برنامه های پژوهشی رقیب است.در نهایت این فصل به مقایسه برنامه های پژوهشی پرداخته و بیان میکند به طور اجمال، قابلیتهای نسبی برنامه های پژوهشی را باید با توجه به میزان پیشرو و یا رو به زوال بودن آنها ارزیابی کرد.برنامه های روبه زوال جای خود را به حریفی پیشروتر واگذار می کند.

فصل هشتم: در این فصل پارادایم های کوهن را به عنوان دومین نوع نظریه به مثابه ساختار معرفی میکند و توضیح میدهد تصویر کوهن از شیوه پیشرفت یک علم را می توان به وسیله طرح بی پایانی زیر خلاصه کرد: "پیش علم - علم عادی بحران انقلاب علم عادی جدید بحران جدید". یک علم تکامل یافته به وسیله پارادایمی واحد نظارت و هدایت می شود. پارادایم معیارهای کار پژوهش مجاز را درون علمی که ناظر و هادی آن است تعیین می کند.طبق نظر کوهن ، خصوصیتی که علم را از غیر علم متمایز می کند وجود پارادایمی است که بتواند یک سنت علم عادی را حفظ کند و استمرار بخشد.علم عادی متضمن تلاشهای مفصلی برای توسعه و بسط پارادایم است.دانشمندان در حین پژوهش های خود با ناکامی هایی مواجه می شوند که این ناکامی ها نهایتا می تواند به درجه ای از جدیت و وخامت برسد که بحرانی جدی برای پارادایم ایجاد کند، به طوری که به طرد آن پارادایم و جایگزینی پارادایمی متفاوت منجر می شود. انقلاب علمی عبارت است از طرد یک پارادایم و قبول پارادایمی جدید نه از سوی یک دانشمند به تنهایی ، بلکه از سوی جامعه علمی.کوهن انقلابات در علم را مفید و عامل پیشرفت دانسته و معتقد است علم باید حاوی مکانیسمی برای خروج از یک پارادایم و دخول به پارادایم بهتری باشد و چنین است نقش و کارکرد انقلابها.

فصل نهم: در این فصل از معقول گرایی در مقابل نسبی گرایی صحبت کرده و بیان میکند برای معقول گرایان، تمییز بین علم و غیر علم امری سهل و روشن است. از دید آنها فقط نظریه ها یی علمی هستند که بتوان آنها را به وضوح براساس معیار کلی ارزیابی کرد و از بوته آزمون سرفراز بیرون آیند.همچنین از نظر آنان حقیقیت ،معقولیت ، و بنابراین علم ذاتا مطلوب پنداشته می شود. نسبی گرایان منکر وجود معیار کلی و غیر تاریخی برای معقولیتند، معیاری که به اعتبار آن بتوان نظریه ای را برتر از دیگری دانست. آنچه خوبی و بدی نظریه های علمی نسبت به آن سنجیده می شود نزد هر دانشمند یا هر جامعه علمی متفاوت خواهد بود. هدف از یافتن معرفت بستگی خواهد داشت به اینکه برای فرد یا جامعه مورد نظر چه چیز مهم باشد یا به چه امری ارزش بنهد. معیار کلی لاکاتوش برای ارزیابی نظریه ها از اصل پیشنهادی وی ، نتیجه می شود. مطابق نظر لاکاتوش ، در صورتی حوزه ای از اندیشه ورزی علم محسوب می شود ، که با روش شناسی برنامه های پژوهشی علمی موافقت داشته باشند ، و اگر با آن روش شناسی مطابقت نداشته باشد علم محسوب نخواهد شد. معیارهای کوهن در ارزیابی یک نظریه بر نظریه رقیب عبارتند از : «دقت پیش بینی بویژه پیش بینی کمی ، توازن بین موضوعات روزمره و غامض ، و تعداد مسائل مختلف حل شده» و نیز »سادگی ، گسترش و سازگاری با حوزهای دیگر « .کوهن انکار میکند نسبی گراست و بیان میکند نظریه های علمی متاخر برای حل معماها در موقعیت های کاملا متفاوت ، اغلب از نظریه های علمی متقدم بهترند. این موضعی نسبی گرایانه نیست و این معنا را ایفاد می کند که قویا معتقد به پیشرفت علمی هستم.

فصل دهم: در این فصل به آفاقی گرایی میپردازد. آفاق گرایی نسبت به معرفت انسانی ، تاکید دارد بر اینکه هرجز معرفت ، از قضایای ساده گرفته تا نظریه های پیچیده ، دارای خصوصیات و ممیزانی است که از مرز عقاید و آگاهیهای افرادی که آنها را طرح می کنند و مورد تامل قرار می دهند فراتر می رود.آفاق گرایی با نظری که آن را فردگرایی وطبق آن معرفت بر حسب عقاید افراد فهم می شود تقابل دارد. از دیدگاه فردگرایان ، معرفت مجموعه ویژه ای از عقاید افراد تلقی می شود که در ذهن یا مغز ایشان جای دارد در صورتی که آفاق گرایی در تحلیل خود از معرفت به خصوصیات اجزا یا بخش هایی از معرفت که افراد ، مستقل از طرز فکر ، عقاید ، و یا سایر حالت های انفسی شان با آن مواجه می شوند اولویت می بخشند. به بیانی معرفت چیزی خارج از اذهان یا مغز افراد، نه داخل آنها ،تلقی می شود.در واقع علم به عنوان پدیداری اجتماعی معرفی شده و بیان میشود علم در هر مرحله ای از تکوین خود برای بسط ، تطبیق و آزمون نظریه مشتمل بر مجموعه ای از تکنیکها می شود.تکوین علم به نحوی شبیه ساختن کلیسای جامع می باشد که در نتیجه تلاش مشترک افرادی چند ، با بکارگیری مهارتهای تخصصی شان به وجود می آید. جی . آر. روتز می گوید: معرفت علمی با تلاش های پیچیده اجتماعی حاصل می شود ، و از کار صنعتگران متعددی در تاثیر متقابل بسیار ویژه خود با جهان طبیعت ،به دست می آید.

فصل یازدهم: در این فصل به تبیینی آفاقی گرایانه از تغییر نظریه ها در فیزیک میپردازد و توضیح میدهد برای توصیف مجموعه امکانهای آفاقی موجود در هر برنامه پژوهشی در هر مقطعی از تحول و توسعه آن ، تعبیر " میزان باروری " را به کار خواهیم برد. میزان یا درجه باروری هر برنامه در هر مرحله ویژگی آفاقی خواهد بود که آن برنامه واجد آن است، خواه دانشمند بدان آگاه باشد خواه نباشد.میزان باروری یک برنامه مقدار امکان های آفاقی توسعه را که در درون آن برنامه وجود دارد و یاحدودی که حوزه های جدید پژوهشی را می گشاید اندازه می گیرد. این تبیین بر این فرض عمده بنا شده است که در جامعه یا جوامعی که فیزیک در آن مورد کاوش قرار دارد دانشمندانی وجود دارند که دارای مهارتها و منابع و چهارچوب ذهنی مناسب برای توسعه آن علم هستند. برای مثال باید بتوانیم فرض کنیم که در وضعیت هایی که تحلیلی آفاقی گرایانه وجود برخی از تکنیکهای آزمایشی یا نظری را آشکار می سازد دانشمندانی که با منابع ذهنی و فیزیکی وجود دارند تا آن فنون را به کار گیرند.

فصل دوازدهم: این فصل به معرفت شناسی نظم گریزانۀ فایرابند اختصاص دارد.فایرابند بر این باور است که تصور اینکه می توان ، و باید ، علم را مطابق قواعد ثابت و جهانشمول حیات استمرار بخشید هم غیر واقع بینانه است و هم مهلک . به اضافه ،این تصور برای علم مضر است زیرا شرایط پیچیده فیزیکی و تاریخی را که موثر در تحول علمی است مغفول می گذارد. این تصور علم را کمتر انعطاف پذیر و بیشتر جزمی میکند. بخش مهمی از تحلیل علم فایرابند مربوط به لاقیاسیت می شود. برداشت وی بدین گونه می باشد که معناو مدلول مفاهیم و گزاره های مشاهداتی که آنها را به استخدام خود در می آورند به چهارچوب و زمینه نظری که در آن رخ می نمایند بستگی خواهند داشت. جنبه مهم دیگر موضع فایرابند نسبت به علم به رابطه میان علم و انواع دیگر معرفت مربوط می شود. وی به طور موجهی اظهار نارضایتی می کندکه حامیان علم نوعا آن را از انواع دیگر معرفت برتر می نشانند ، بدون اینکه انواع دیگر را به طرز شایسته ای مورد پژوهش قرار دهند.فایرابند از آنچه نگرش انسان گرایانه مینامد دفاع میکند.  فایرابند مدافع افزایش آزادی برای حیاتی پربار و پر ثمر است. جامعه آرمانی فایرابند ، حکومت به لحاظ عقیدتی خنثی است. وطیفه حکومت نظم بخشیدن به مبارزه بین مکاتب است به این منظور که افراد آزادی انتخاب داشته باشند و هیچ مکتبی خود را به رغم میل آنها تحمیل نمی کند.

فصل سیزدهم: در این فصل به شرح واقع گرایی، ابزار گرایی و حقیقت پرداخته شده است. واقع گرایی نوعا متضمن مفهوم صدق یا حقیقت است. هدف علم نزد واقع گرایان توصیف صادق چگونگی واقع است. نظریه ای که چهره ای از جهان و چگونگی رفتارش را به طور صحیحی وصف کند صادق است، در صورتی که نظریه ای که چهره ای از جهان و نحوه رفتارش را به طرز غلط وصف کند کاذب است. ابزارگرایی در شکل افراطی اش متضمن تمایز دقیقی بین مفاهیم قابل تطبیق به وضعیت ها و مفاهیم نظری است.هدف علم تولید نظریه هایی است که برای مرتبط ساختن مجموعه ای از وضعیت های مشاهده پذیربه مجموعه دیگر، وسایل یا ابزارهای مناسبی هستند. توصیفات جهان که مشتمل بر هستی های مشاهده پذیر باشد جهان را آنگونه که واقعا هست وصف می کند ، لکن توصیفات دستگاه هایی که متضمن مفاهیم نظری هستند جهان را آنگونه که واقعا هست وصف نمی کند.مطابق نظریه تناظر صدق ، یک جمله در صورتی صادق است که با واقعیات تناظر داشته باشد .در واقع  یک جمله در صورتی صادق است که اشیاء آنگونه باشند که جمله می گوید آنها هستند، و در غیر این صورت کاذبند.سپس مشکلاتی که بر این نظریه وارد است، شرح داده میشود.در نهایت این فصل بازگشتی به پوپر داشته و بیان میشود ابطال گرایانی چون پاپر مایلند بگویند که علم همواره به حقیقت نزدیک تر شده است. پوپر دریافت که معنی بخشیدن به مفهوم تقریب به حقیقت مهم است، به طوری که برای نمونه ،گفتن اینکه نظریه نیوتن در مقایسه با نظریه گالیله ، تقریب بهتری به حقیقت داردمعنا و مفهوم خواهد داشت.

فصل چهاردهم: در این فصل به واقع گرایی غیر واصف پرداخته و در ابتدا از ارتباط میان نظریۀ طرد شده و نظریۀ جانشین بحث میکند.سپس توضیح میدهد هدف فیزیک تعیین حدو حدود تطبیق پذیری نظریه های جاری و بسط نظریه هایی که تحت شرایط گوناگون تر با درجه تقریب بیشتری بر جهان تطبیق پذیر باشند، خواهند بود . چنین نظری را واقع گرایی غیر واصف می گویند. واقع گرایی که توصیف گر نباشد به دو معنا واقع گراست : اولا در برگیرنده این فرض است که جهان فیزیکی به گونه ای است که مستقل از معرفت ما به آن است. ثانیا ، واقع گراست زیرا متضمن این فرض است که تطبیق پذیری نظریه ها بر جهان همواره در داخل و خارج وضعیت های آزمایشی به یک میزان است.در نهایت به چشم انداز نسبی گرایانه اشاره ای داشته و میگوید مقوله کلی به نام علم و مفهومی به نام حقیقت یا صدق که علم را کاوشی برای حقیقت توصیف می کند وجود ندارد. هر شاخه ای از معرفت باید  براساس قابلیت های خاص خود تفحص پیرامون اهداف و میزان توفیقاتش در نیل به اهداف مورد ارزیابی قرار گیرد.به علاوه قضاوت درباره اهداف ،خود به نسبت وضعیت اجتماعی صورت خواهد گرفت.



۹۴/۰۵/۲۷

نظرات  (۳)

۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۵ مرضیه عابدی
سلام خانم عسگری عزیز.تشکرازمعرفی جامع ودقیقتون.انگار یک مروری بوداین کتاب ازانچه درکلاس مطرح شد،درباره نظریه آفاق گرایی می خواستم بدونم اولا این نظرنویستده است واینکه منظورازآفاق فقط شرایط ومحیطی است که نظریه تکوین می یابد یا مباحث دیگری نیز مدنظراست.ممنون
سلام خانم عابدی.
مشتاق دیدار و ممنون از اینکه وقت گذاشتید و مطالعه کردید.
آقای زیبا کلام به جای آفاق گرایانه، عینی گرایانه ترجمه کرده است: تبیین عینی گرایانه از تغییر نظریه ها در فیزیک.
عبارت آفاق گرایانه از روایت بنیاد بین المللی تئوری ها و دکترین ها از کتاب چیستی علم اخذ شده.من خودم آفاق گرایانه را بیشتر از عینی گرایانه پسندیدم.
چالمرز در این بخش میخواهد روش شناسی لاکاتوش را به نحوی تعدیل کند که از خلط انتخاب نظریه ها و با تعدیل نظریه ها برکنار بماند.
چالمرز  تعبیر امکانهای عینی در این فصل را به تعبیر عینی گرایی در فصل دهم بر میگردونه.در فصل دهم عینی گرایی به این شکل معرفی شده: عینی گرایی در تحلیل خود از معرفت به خصوصیات اجزاء یا بخش هایی از معرفت که افراد مستقل از طرز فکر، عقاید و یا سایر حالات ذهنیشان با آن مواجه میشوند، اولویت میبخشد.در واقع معرفت چیزی خارج از اذهان یا مغز افراد و نه داخل آنها تلقی میشود. و با اوجه به چنین قرائتیه که میزان باروری را  به عنوان ویژگی عینی آن برنامه  که برنامه واجد آن است معرفی میکنه.
با این حساب فکر کنم فقط شرایط و محیط، آفاق به معنای بیرون از انفس مد نظر است. و آن بنیاد هم به این منظور آفاق را جایگزین عینی کرده است.
سلام خانم عسگری. ممنون از معرفی کتاب و توضیحتون.
به نظر کتاب معرفی خوبی از روند تغییرات در نظریه های علمی می دهد.
ظاهرا در این کتاب در فصول آخر به مقایسه بین رویکردهای مختلف می پردازد نه معرفی. مثلا  آفاق گرایی با واقع گرایی یا عینی گرایی تفاوتی ندارد. فقط در مقام مقایسه نام آفاقی می گیرد. در غیر این صورت، من متوجه آفاق گرایانه نشدم...
در فصل آخر نزدیک بودن واقع گرایی غیر واصف به نسبی گرایی هم مبهم بود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی