قرار جمعه ها
جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ
آرزوهایی از جنس مهربانی...
اهل درد باشیم...
پ ن :
در 26 ام ماه مبارک رمضان امسال، جشن روزه اولی ها ویژه دختران منطقه محروم حصه اصفهان، با همکاری چند ارگان و حضور آقای دکتر نوروزی و تیم دانشجویی ایشان برگزار شد. تصاویر فوق، بخش کوچکی از درخت آرزوهای کودکان این منطقه است.
آرزو می کنیم، همه این کودکان به همه آرزوهای بزرگ و کوچک خود برسند و حواسمان باشد برخی از امورات عادی زندگیمان که بی تفاوت از آن می گذریم، برای عده ای آرزویی است که اتفاق افتادنش را، چشم به راهند...
آرزو می کنیم مسئولین شهرمان هم، صرفا برای نظارت در چنین برنامه هایی حاضر نشوند و دقایقی از نزدیک در جمع کودکان حاضر شوند و بدون دوربین فعالیت کردن را هم تجربه کنند و آرزو می کنیم هدف اصلی چنین برنامه هایی در بین اهداف فرعی آن گم نشود.
و خداقوت به همه کسانی که برای این برنامه قدمی برداشتند...
در 26 ام ماه مبارک رمضان امسال، جشن روزه اولی ها ویژه دختران منطقه محروم حصه اصفهان، با همکاری چند ارگان و حضور آقای دکتر نوروزی و تیم دانشجویی ایشان برگزار شد. تصاویر فوق، بخش کوچکی از درخت آرزوهای کودکان این منطقه است.
آرزو می کنیم، همه این کودکان به همه آرزوهای بزرگ و کوچک خود برسند و حواسمان باشد برخی از امورات عادی زندگیمان که بی تفاوت از آن می گذریم، برای عده ای آرزویی است که اتفاق افتادنش را، چشم به راهند...
آرزو می کنیم مسئولین شهرمان هم، صرفا برای نظارت در چنین برنامه هایی حاضر نشوند و دقایقی از نزدیک در جمع کودکان حاضر شوند و بدون دوربین فعالیت کردن را هم تجربه کنند و آرزو می کنیم هدف اصلی چنین برنامه هایی در بین اهداف فرعی آن گم نشود.
و خداقوت به همه کسانی که برای این برنامه قدمی برداشتند...
۹۴/۰۵/۰۲
آرزو میکنم بابام از زندان آزاد بشه...
آرزو میکنم مامانم خوب بشه...
آرزو میکنم هیچ وقت دچار ای کاش نشم...
دختر بچه هایی که با همه صداقت وجودشان آمده بودند، تا لحظه هایی را کنار هم باشیم.و چقدر لطیف بودند،چقدر پاک .
چقدر بهتر بود اگه ما دید غربالگری یا تست گرفتن یا در مان یا اصلاح و هر چیز دیگه ای که باعث بشه حس کنیم جدای اونهاییم را نداشتیم.
فقط برای با هم بودن، کنارشون میرفتیم.برای دوست داشتن،برای زیبایی لبخندهاشون و اینکه چقدر آنها بوی خدا میدادند، به خاطر کودکی های دست نخورده شان، به خاطر سختی های زندگی شان،به خاطر همه بغض های فرو خورده شان...
سلام بر اون آقای بزرگی که با کودکان ینیم بازی میکرد،است و شتر آنها میشد، فقط برای اینکه آنها لحظه هایی شاد باشند، لبخند به لب بیارند، ...